مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

فرزند پروري از ديدگاه اسلام

فرزندپروري از ديدگاه اسلام
«وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»( فرقان/٧٤)؛ پرودگارا، از همسران ما و نسل ما به ما روشني چشمانمان بخش و ما را پيشواي پارسايان خود نگهدار قرار ده!
فرزند نعمتي است كه خداوند متعال به والدين عطا مي كند. به طور فطري همه ي انسان ها آرزو دارند فرزنداني سالم و صالح داشته باشند. فرزنداني كه روشني بخش ديده و شادي بخش جان آن ها باشند.پيامبر خدا صلي الله عليه و‌اله و سلم در رواياتي نوراني مي فرمايند:« بوي فرزند نسيمي از بوي بهشت است.( المعجم الكبير، ج2، ص 132) و نيز فرمودند :« هر چيزي ميوه اي دارد و ميوه دل ، فرزند است»(ميزان الحكمه ، ج4، ص 123) روايات بسياري داريم كه بدون هيچ قيد و شرطي زياد شدن تعداد فرزندان را امري پسنديده و نيكو مي دانند. از آن جمله روايتي است از امام صادق عليه السلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه فرمودند:« بر تعداد فرزندان بيفزاييد، زيرا من در روز قيامت به فزوني شما بر امت ها تفاخر مي كنم( الكافي، 26،ح 3)
علي رغم اينكه آيات و روايات زيادي بر مسئله ي فرزندآوري و ازدياد آن تأكيد مي ورزند اين نكته را نيز بيان مي دارند كه داشتن فرزند صالح از سعادت هاي دنيا و آخرت محسوب مي شود. لذا مسئوليت اساسي والدين در قبال فرزندان امر مهم تربيت صحيح با توجه با آموزه هاي اسلام در سبك زندگي است. كه غفلت در اين امر مهم، موجب خسران و عقب ماندگي جوامع و افتادن در ورطه ي سقوط و وادي ظلالت مي شود.
اين امر قبل از انعقاد نطفه آغاز مي شود و در دوران بارداري، زمان تولد و دوران كودكي و دوره هاي پس از آن ادامه مي يابد. اين مسئوليت به قدري با اهميت است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در اين باره مي فرمايند:« اگر هر يك از شما به تربيت فرزند خود بپردازيد ، براي او نيكوتر از آن است كه هر روز نيمي از درآمد خود را در راه خدا صدقه بدهد( مستدرك الوسائل، ج15، ص166)
والدين با تربيت صحيح، بهترين ميراث را براي فرزندان خود بر جاي مي گذارند چرا كه بنا بر فرمايش پيامبر اسلام صلي الله عليه و‌اله و سلم هيچ ميراثي از ادب و تربيت صحيح براي فرزند بهتر نيست.
همچنين امام علي عليه السلام مي فرمايد:« بهترين چيزي كه پدران براي فرزندان به ميراث مي گذارند، ادب است.(غررالحكم و درر الحكم، ح36،
از جمله راهكارهاي تربيت صحيح اهتمام به تغديه حلال و مناسب است. تاثير لقمه ي حلال كمك موثري به سالم سازي روح و آماده كردن آن براي درك صحيح معارف الهي مي كند.
بنابراين ، والدين بايد همواره بكوشند از همان دوران شيرخوارگي، كودك را با غذاي حلال پرورش دهند. و از لقمه هاي حرام و شبهه ناك دوري جويند كه در بسياري از موارد فرزند را از درك حقايق ناب اسلامي دور مي كند و بستر دستيابي به كمالات را مسدود مي سازد.
ديگر از موارد تربيت اسلامي، انتخاب نام نيك است كه تا پايان عمر بدان خوانده مي شود. نام هاي زيبا و با معنا و محتواي اسلامي نشان دهنده ي شخصيت خانوادگي هر فرد است. چنان چه در اخبار اسلامي آمده است كه روزي مردي در حالي كه دست فرزندش را گرفته بود به حضور رسول خدا صلي الله عليه و‌اله و سلم رسيد و پرسيد:« اين فرزند بر من چه حقي دارد؟ حضرت فرمود نام خوبي برايش برگزيني و خوب تربيتش كني و او را در جايگاهي نيكو قرار دهي، (وسائل الشيعه، ج15، ص123 و 124)
و نيز توجه به سواد و علم آموزي فرزندان از ديگر موارد تربيت صحيح اسلامي است. كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در روايتي زيبا فرمودند:
«1. نام نيكو براي او انتخاب كنيد.

2. به او خواندن و نوشتن بياموزيد.
3. چون به سن بلوغ برسد همسري برايش برگزيند( وسائل الشيعه، ج15، ص210.

اميد است در راه گام نهادن و تحقق اهداف عاليه ي سبك زندگي اسلامي به سيره ي معصومين عليه السلام و اولياءالله تاسي و التفات نماييم.
نوشته الهه رضايي طلبه سطح دو مدرسه علميه قدسيه شهرستان بهشهر، چاپ شده در فصلنامه قدسيه، شماره6، ص
49

متقین در قرآن

05 تیر 1391 توسط مظلومی

متقين در قرآن

الم(1) ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ  فِيهِ  هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ(2) الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُون‏(3) (بقره)

الم. از اسرار و رموز قرآن است. اين کتاب که هيچ ترديدي در آن نيست. روشنگر راه پرهيزکاران است. آنانکه به غيب ايمان آوردند و نماز را بر پاي دارند و از آنچه به ايشان روزي داده‏ايم انفاق مي‏کنند.

قال الصادق عليه ‏السلام: «الْمُتَّقُونَ شِيعَةُ عَلِيٍّ ع وَ أَمَّا الْغَيْبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِب‏»
امام صادق عليه‏السلام در جواب سائل که از او پيرامون اين آيه توضيح خواست مي‏فرمايد: متقيان شيعيان علي عليه‏‌السلام هستند و غيب همان حجت پوشيده از نظرهاست.
(کمال‏الدين و تمام النعمه، جلد 2، صفحه 340)

 1 نظر

خودشناسی؛ نردبان ازدواج موفق

03 تیر 1391 توسط مظلومی

خودشناسی؛ نردبان ازدواج موفق

اگر به بازی های پازل نگاه و دقت کنیم، می بینیم تا وقتی که ما به قطعه ی خودمان که در دستمان است خوب ننگریم و ابعاد آن را انداز نکنیم، نمی توانیم قطعه ای کامل کننده را پیدا کنیم ازدواج هم همین است؛ تا وقتی از ویژگی ها و استعدادهای خودمان آگاه نباشیم، نمی توانیم همسر متناسب با خود را گزینش کنیم.

سه گام مهم در گزینش همسر

گام اول در ازدواج«خودشناسی». گام دوم« بالیدگی» (توانایی رویارویی با مسائل زندگی) و گام سوم دیگر شناسی( همراه شناسی) است. در این نوشته به دلیل اهمیت زیاد خودشناسی، اشاره ای به خودشناسی می کنیم. خودشناسی یکی از اموری است که فلاسفه و آیین های مختلف به ویژه آیین های شرقی و اسلام بر آن تأکید زیادی داشته اند. برخی از دانشمندان موشکاف آن را سخت ترین امر بیان کرده اند. وقتی از برخی می پرسیم که چقدر خودت را می شناسی، می ماند که چه بگوید چرا؟ چون خودش آن قدر به خودش نزدیک بوده است که تا به حال نتوانسته خویش را مرور کند. برخی افراد دچار « آلکسی تایمی» هستند؛یعنی حالت خشکی و سردی عاطفی دارند؛ نمی دانند خوبند بدند، شاد هستند یا ناشاد و … این افراد که ناتوان از بیان احساس خود و یا ناآگاه از هیجانات خود هستند مستعد اختلالات روانی اند البته در برخی ازاختلالات دیگر روان شناختی نیز این سردی خلقی و ناآگاهی هیجانی- عاطفی وجود دارد؛ مانند اختلال شخصیت اسکیزوئید ، پارانوئید و ..

انواع خودشناسی

1. اخلاقی - عرفانی

زن و مرد می توانند با تهذیب نفس، مراتب عرفان و کمالات را طی کنند و بر نفس اماره چیره شوند.

2. حقوقی - فقهی

برخی از احکام و حقوق زن و مرد مشترک و برخی از آنها اختصاصی اند.

3. فیزیولوژی و بیولوژیکی

مانند آگاهی از کارکرد بدنی، جنسی و …

4. روان شناختی

جنسیتی، استعداد ها، هیجانات، علایق و …

5. وجودی و فلسفی

شناخت این مطلب که گوهر وجودی ما روح مجرد و نفخه ی الهی و جاوید است.

اگر چه همه ی این خودشناسی ها زیر بنای احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس و شادکامی ما را تشکیل می دهند ولی در ازدواج بیشتر خودشناسی نوع 2و 3و 4 مورد توجه است.

خودشناسی و خداشناسی

خودشناسی و خودکاوی با تأمل در ابعاد وجودی مان زمینه و مقدمه ی خداشناسی است. اگر چه همه ی خودشناسی های پنج گانه در این امر مهمند ولی اینجا تأکید بر نوع اول و آخر است

راه های خودشناسی

1. خودکاوی و بررسی آثار نوشتاری و هنری خود.

2. بررسی ویژگی های شخصیتی خانوادگی

3. تأمل در دوستانی که در طول رشد خود داشته

4.  بررسی تجارب گذشته

5. تحلیل انتقادات و نظرات مثبت و منفی دیگران

6. تحلیل رؤیاها

7. مطالعات روان شناختی

8. کمک از آزمون های روان شناختی مثل آزمون شخصیت کتل البته با بهره گیری از یک متخصص.

منبع: مجله خوبان شماره 52-53

 1 نظر

دلنوشته

03 تیر 1391 توسط مظلومی

شکرت که فهم خطاب محمّدی روزیم شده است.
شکرت که یک زمینی آسمانی شد.
هر چه راز بود به پیغمبرت گفتی و آن ستوده بر ما ننهفت در یافتن آن ها، ما را دریاب!
داراتر از من کیست، که تو دارایی منی.

 1 نظر

معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دیدگاه آیات و روایات

03 تیر 1391 توسط مظلومی

عنوان پایان نامه: معراج پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از دیدگاه آیات و روایات

پژوهشگر: معصومه ربانی

استاد راهنما: سیده نرجس خاتون ساداتی اشرفی

دفاع: تابستان 1390

چکیده
این تحقیق با هدف و بررسی مفهوم شناسی معراج و اسراء، فرق آن دو و تاریخچه معراج پیامبران، کیفیت معراج پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و دلایل عقلی و نقلی معراج و هدف از معراج پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و برخی دستاوردهای معراج می باشد. لذا در این تحقیق مطرح شد که: معراج، عروج یعنی بالا رفتن و فراز آمدن و از آنجا که اسم آلت است به معنی نردبان و پلکان است. در اصطلاح نیز شرح دیداری را می دهد که از یک فرستاده ی آسمانی که بر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) آشکار شد. همان سفری که خداوند پیامبرش را در یک شب از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی برده بود. اسراء همان سیر در شب می باشد. که از مسجدالاقصی تا سدرة المنتهی می باشد. معراج سیر عمودی است که از بیت المقدس شروع و به سدرة المنتهی و بالای آسمان ها ختم می شود. ولی اسراء به معنی سیر افقی می باشد که از مسجدالحرام شروع و به بیت المقدس ختم می شود. بر طبق آیات و روایات پیامبران گذشته نیز به معراج رفته اند از جمله حضرت ادریس(علیه السلام)؛ حضرت ابراهیم(علیه السلام)، حضرت موسی(علیه السلام)، حضرت یونس(علیه السلام)[ این عروج و صعود مختص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیست بلکه پیامبران دیگر هم به نوعی عروج به آسمان ها داشتند و لی با کیفیتی خاص که کاملترین آن ها، معراج محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بود]. آیه اول سوره اسراء و آیات سوره نجم و همچنین روایات رسیده از معصومین(علیهم السلام) دلیلی واضح و روشن بر مسأله معراج پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است. در مورد زمان وقوع این حادثه اقوال مختلفی وجود دارد عده ای سال دهم بعثت و عده ای دوازدهم بعثت را بیان کرده اند. در مورد مکان وقوع معراج نیز اقوال گوناگون است عبارتند از خانه ام هانی، عده ای حجر، محلی به نام ابطح، شعب ابوطالب، مسجدالحرام، مکه … .وسیله ای که معراج پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با آن صورت گرفت عبارتند از براق و رفرف. در زمینه کیفیت معراج پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اختلاف نظرهایی وجود دارد که بحث برانگیزترین مسئله در معراج حضرت رسول بود که با استناد به کلمه ی «عبد» و «اسراء» در سوره اسراء و همچنین روایات رسیده در این زمینه و حوادثی که در شب معراج رخ داد ثابت کردیم که معراج پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت جسمانی و روحانی انجام گرفته است. و اما هدف از این سفر جالب، نشان دادن شگفتی های آسمان و زمین به پیامبرش و آشنا شدن با مشاهدات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این سفر بوده است. دستاوردهای این سفر هم جالب و خواندنی است که از مهم ترین آن ها به ولایت علی(علیه السلام) و عظمت حضرت زهرا(سلام الله علیها)، وجوب نمازهای یومیه اشاره شده است.

 3 نظر

پیشوای هفتم: حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام

27 خرداد 1391 توسط مظلومی

پیشوای هفتم

حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام

او هفتم ماه صفر سال صد و بیست و هشت هجری قمری در « ابواء» که بین مکه و مدینه واقع شده به دنیا آمد. نام او « موسی» و کنیه مشهورش « ابوالحسن» و « ابراهیم» و القابش « کاظم»، « صابر»، و « صالح» است. در میان مردم به باب الحوائج معروف است و توسل به آن حضرت برای رفع مشکلات مجرب است. مادر او « حمیده مصَفاه» است که امام صادق علیه السلام درباره اش فرمود:« حمیده تصفیه شده از هرآلودگی است».

و نیز حضرت صادق علیه السلام زن ها را برای یاد گرفتن مسائل و احکام دین به او ارجاع می داد. همین که این مولود مبارک متولد شد و به امام صادق علیه السلام خبر دادند، از خوشحالی خندان شد و فرمود:« خدای متعال پسری به من عطا کرد که بهترین خلق خداست». حمیده به امام صادق علیه السلام گفت:« هنگامی که این مولود به دنیا آمد، دست های خود را بر زمین گذاشت و سر خود را به سوی آسمان بلند کرد». امام صادق علیه السلام فرمود:« علامت ولادت حضرت رسول صلی الله علیه و اله و سلم و هر امامی که پس از او هست چنین است».

امام و حکومت عباسیان

امام موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام 4 ساله بودند که بساط حکومت جابرانه ی امویان برچیده شد. سیاست عرب زدگی امویان، چپاول و زور و ستم، روش های ضد ایرانی حکومتشان، مردم و به ویژه ایرانیان را که خواستار تجدید حکومت دادخواهانه ی اسلام راستین، به ویژه درایام خلافت کوتاه حضرت علی علیه السلام بودند؛ بر ضد امویان بر انگیخت و در این میانه کارگزاران سیاسی وقت ، از این گرایش مردم، خاصه ایرانیان به آل علی علیه السلام و حکومت علی وار، سوء استفاده کردند و به اسم رساندن حق به حقدار، امویان را به کمک ابومسلم خراسانی بر انداختند؛ اما به جای امام ششم جعفر بن محمد الصادق علیه السلام ابوالعباس سفاح عباسی را بر مسند خلافت و در واقع بر اریکه ی سلطنت نشانیدند.( داعیان انقلاب ضد اموی، خیانت بزرگی کردند، بدین معنی که عباسیان را به جای علویان جا زدند و نگذاشتند خلافت به مرکز اصلی و راستین خویش باز گردد. ابوسلمه و ابومسلم خراسانی، نخست مردم را به طرف آل علی می خواندند، اما از همان روزهای اول، در زیر پرده ، کاخ سلطنت عباسیان را پی می افکندند و از این روی بود که حضرت امام صادق با ژرف نگری سیاسی، به گفته های آنان ترتیب اثر ندادند چون می دانستند که آنان واقعاً به یاری او به پا نخواسته اند، و چیز دیگری در سر می پرورانند. رجوع کنید به کتاب ملل و نحل شهرستانی، ج1، ص154- تاریخ یعقوبی، ج3، ص 89- بحارالانوار، ج11، ص142).

و بدین گونه یک سلسله ی تازه ی پادشاهی اما در لباس خلافت و جانشینی پیامبر در 132 هجری قمری روی کار آمد که نه تنها در ستم و دورویی و بی دینی، هیچ از امویان کم نداشتند بلکه در بسیاری از این جهات؛ از آنان نیز پیش افتادند. با این تفاوت که اگر امویان دیر نپاییدند؛ اینان تا 656 هجری قمری یعنی 534 سال در بغداد، بر همین روال، بر مردم خلافت که نه، سلطنت کردند. پیشوای هفتم ، در دوره ی عمر خویش، خلافت ابوالعباس سفاح، منصور دوانیقی، هادی، مهدی و هارون را با همه ی ستم ها و خفقان و فشار آنها؛ دریافتند.

برای آینه ی جان امام، تنها غبار نفس اهریمنی این پلیدان جابر، کافی بود تا زنگار غم گیرد و به تیرگی اندوه نشیند تا چه رسد به اینکه، هر یک از اینان- از منصور تا هارون- ستم های بسیار بر پیکر و روح آن عزیز ، وارد آورند و هر چه نکردند، نتوانستند نه آنکه نخواستند. ابوالعباس سفاح در سال 136 هجری قمری در گذشت و برادرش منصور دوانیقی به جای او نشست، او شهر بغداد را بنا کرد و ابومسلم را کشت و چون خلافتش پا گرفت از کشتن و حبس و زجر فرزندان علی و مصادره ی اموال آنان لحظه ای نیاسود و اغلب بزرگان این خاندان و در رأس همه ی آنها حضرت امام صادق علیه السلام را از بین برد.

مردی، خونریز و سفاک و مکار به شدت حسود و بخیل و حریص و بی وفا بود؛ بی وفایی او در مورد ابو مسلم که با یک عمر جان کندن او را به خلافت رسانده بود؛ در تاریخ ضرب المثل است. هنگامی که پدر بزرگوار امام کاظم را شهید کرد، آن حضرت 20 ساله بود و تا سی سالگی، امام با حکومت خفقان و رعب و بیم منصور؛ در ستیر بود و مخفیانه، شیعیان خویش را سامان می داد و به امور آنان رسیدگی می فرمود. منصور در سال 158 هجری قمری هلا ک شد و حکومت به پسرش مهدی رسید. سیاست مهدی عباسی، سیاستی مردم فریب و خدعه آمیز بود. زندانیان سیاسی پدرش را که بیشتر ، شیعیان امام کاظم علیه السلام بودند، به جز عده ی کمی، آزاد کرد و اموال مصادره شده ی آنان را باز پس گردانید. اما همچنان مراقب رفتار آنان بود و دردل بدیشان سخت دشمنی می ورزید. حتی به شاعرانی که آل علی را هجو می کردند. صله های گزاف می داد، از جمله یکبار به بشار بن برد، هفتاد هزار درهم و به مروان بن ابی خفص صد هزار درهم دادو

در خرج بیت المال مسلمین و عین و نوش و شرابخوارگی و زنبارگی، دستی سخت گشاده داشت؛ در ازدواج پسرش هارون، 50 میلیون درهم خرج کرد.( حیاه الامام، ج1، ص439-445).

شهرت امام در زمان مهدی، بالا گرفت و چون ماه تمام، در آسمان فضیلت و تقوا و دانش و رهبری می درخشید؛ مردم گروه گروه پنهانی به ایشان روی می آوردند و از آن سرچشمه و رهبری می درخشید؛ مردم گروه گروه پنهانی به ایشان روی می آوردند و از آن سرچشمه ی فیض ازلی، عطش معنوی خویش را فرو می نشانیدند. کارگزاران جاسوسی مهدی، این همه را به او گزارش کردند؛ بر خلافت خویش بیمناک شد دستور داد تا امام را از مدینه به بغداد آورند و محبوس سازند.

ابوخالد زباله ای نقل می کند:«… در این فرمان، مأموریتی که به مدینه به دنبال آن حضرت رفته بودند؛ هنگام بازگشت در زباله، با آن حضرت به منزل من فرود آمدند. امام در فرصتی کوتاه دور از چشم مأمورین ، به من دستور دادند چیزهایی برای ایشان خریداری کنم. من سخت غمگین بودم؛ و به ایشان عرض کردم: از اینکه سوی این سفاک می روید؛ بر جان شما بیم دارم. فرمودند: مرا از او باکی نیست تو در فلان روز، فلان محل منتظر من باش. آن گرامی به بغداد رفتند؛ و من با اضطراب بسیار، روز شماری میکردم تا روز موعود رسید. به همان مکان که فرموده بودند شتافتم . کم کم افق خونرنگ می شد و خورشید به زندان شب می افتاد؛ که ناگهان دیدم از دور شبحی هویدا شد، دلم می خواست پرواز کنم و به سویشان بشتابم ، اما بیم داشتم که ایشان نباشند و راز من بر ملا شود. در جای ماندم ، امام نزدیک شدند؛ بر قاطری سوار بودند تا چشم روشن بین و عزیزشان به من افتاد، فرمودند:« ابا خالد، شک مکن». و ادامه دادند:« بعدها مرا دوباره به بغداد خواهند برد و آن بار دیگر باز نخواهم گشت» و دریغا که همانگونه شد که آن بزرگ فرموده بود.( بحار ، ج 38، ص71 و 72).

در همین سفر، مهدی چون امام را بغداد آورد و زندانی کرد، حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام را در خواب دید که خطاب به او این آیه را می خوانند:« فَهَل عَسَیتُم اِن تَوَلیتُم اَن تُفسِدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم؛ آیا از شما انتظار می رود که اگر حاکم گردید، در زمین فساد کنید و قطع رحم نمایید؟».( محمد/22)

ربیع می گوید:«نیمه شب مهدی به دنبال من فرستاد و مرا احضار کرد سخت بیمناک شدم و نزدش شتافتم و دیدم آیه فهل عسیتم… را می خواند. سپس به من گفت :« برو، موسی بن جعفر را از زندان نزد من بیاور». رفتم و ایشان را آوردم؛ مهدی برخاست و با او روبوسی کرد و او را نزد خود نشانید و جریان خواب خود را برای ایشان گفت. سپس همان لحظه دستور داد که آن گرامی را به مدینه بازگردانند. از بیم آنکه موانعی پیش آید همان شبانه وسایل حرکت اما م را فراهم ساختم و فردا صبح، آن گرامی در راه مدینه بود»>( تاریخ بغداد، ج13، ص30-31)

امام در مدینه، با وجود خفقان شدید دربار عباسی ، به ارشاد خلق و تعلیم و آماده ساختن شیعیان ، مشغول بود، تا در سال 169 هجری مهدی هلاک شد و پسرش هادی به جای او تخت سلطنت نشست. هادی، بر خلاف پدرش؛ علناً با فرزندان علی سرسخت بود و حتی آنچه پدرش به آنها داده بود همه را قطع کرد. و ننگین ترین سیاهکاری او، راه افکندن فاجعه ی  فخ بود.

…

آن حضرت در بیست و پنجم رجب سال صدو هشتاد و سه هجری قمری در بغداد زندان سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسید. قبر آن حضرت در « مقابر قریش» بغداد( کاظمین ) زیارتگاه عموم شیعیان و مسلمانان است. خطیب در تاریخ بغداد از علی بن خلال نقل کرده که گفت:« هیچ امر دشواری برای من پیش نیامد که پس از نزد قبر حضرت کاظم بروم و به آن حضرت متوسل شوم. مگر آنکه خدای تعالی آن مشکل را بر من آسان کرد».

منبع: زندگی نامه چهارده معصوم نوشته آیت الله سید محسن خرازی، برای مطالعه بیشتر به کتاب رجوع شود.

 3 نظر
  • 1
  • ...
  • 111
  • 112
  • 113
  • ...
  • 114
  • ...
  • 115
  • 116
  • 117
  • ...
  • 118
  • ...
  • 119
  • 120
  • 121
  • ...
  • 132
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • چکیده تحقیق پایانی : بررسی عوامل اجتماعی مؤثر در بزهکاری زنان در جامعه ایران
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مبارک
  • گزارش تصویری هفته ی کتاب آبان 97
  • میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله
  • نحوه ی تأثیر کتاب
  • هفته ی کتاب و کتابخوانی گرامی باد .
  • معرفی کتابخانه تخصصی قدسیه ( مدرسه علمیه قدسیه شهرستان بهشهر)
  • برگزاری نشست علمی - پژوهشی به مناسبت فرا رسیدن هفته ی کتاب (20 آبان97)
  • نصایح ارزشمند حضرت مجتبی علیه السلام هنگام شهادت
  • دیوان نام شیعیان نزد حضرت مجتبی علیه السلام بود
  • آری من جامانده ام، جامانده ایی که می داند خواهد رفت
  • یقیناً امام حسین علیه السلام کشته ی اشک است؛ هیچ مؤمنی او را یاد نمی کند مگر آنکه می گرید...
  • بقاء طومار فقه و توحید در اثر قیام سید الشهدا علیه السلام
  • آثار سجده بر تربت سید الشهدا علیه السلام
  • کرامت زائر امام حسین علیه السلام
  • اعجاز اربعین حسینی
  • چکیده تحقیق پایانی : آسیب شناسی هویت فرهنگی از منظر اسلام و مکاتب غربی
  • كتابخانه، وسيله خدمت است.
دانشنامه عاشورا

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس