منزلت طلبه و رسالت او
منزلت طلبه و رسالت او
عظمت كار هر شخص در موضوع كار اوست. موضوع كار نجّار ، چوب، موضوع كار بنّا سنگ و آجر و موضوع كار طبيب جسم بيمار است. اما طلبه با روح انسان سرو كار دارد و به مداواي روح انسان مي پردازد و اين بخش پيچده انساني را سامان مي بخشد.
شاهدي درباره ي شهيد محراب، آيت الله مدني رحمه الله برايم گفت: هنگام تبعيد در خرم آباد در همسايگي آقاي مدني شخصي بود كه به موسيقي مبتذل گوش مي كرد. روزي آقا به در خانه وي رفتند. جواني در را باز كرد و از ديدن آقا بهت زده شد. اقا با مهرباني فرمودند: ما مدتي است همسايه شما هستيم، لطف كنيد و صداي موسيقي را آرام تر كنيد كه خودتان بشنويد، سپس از او خداحافظي نموده و به خانه بازگشتند. صداي موسيقي بطور كلي خاموش شد و من از روزهاي بعد جوان را در صف نماز جماعت كه توسط شهيد مدني برگزار مي شد، مي ديدم.
اين نجات يك نفر نيست،تربيت يك نسل است و اين است كه طلبه بايد قدر خود را بداند. ماگرچه از روش هاي گزينش معمول وارد حوزه مي شويم، اما حقيقت پنهان چيز ديگري است. حقيقتي كه در اين حكايت شگفت نهفته است:
آيت الله زنجاني از دوران طلبگي خود در مدرسه فيضيه خوابي را نقل نموده است و مي فرمايد: « من در حجره ي خود در طبقه ي بالاي فيضيه خوابيده بودم. در عالم رؤيا شنيدم كه پايين رفتم و ديدم امام عليه السلام كنار باغچه نشسته است. من بالاي سر ايشان ايستاده و نگاه كرده و فرمودند: مي داني چه مي كنم؟ من گفتم شما دانا هستيد. فرمود: اينها طلبه ها هستند. آنها را كاشته ام. بعد با دست خويش به انبوهي از گل ها اشاره كردند و گفتندك ببين! اين ها چه قدر خوب و با نشاطند و سپس دسته اي ديگر را نشان داده و فرمودند: و اين ها را هم ببين كه زرد و پژمرده اند و من از خواب بيدار شدم».( الكلام يجز الكلام( با اندك تغييري در نقل)
آري ! طلبه ها با عنايت همان بزرگواران براي سربازي مي آيند، اما عده اي خود را حفظ نموده و راه صحيح را در پيش مي گيرند و عده اي نيز قدر خود را نشناخته و بي ثمر مي مانند. ما بايد با عنايت همان بزرگواران را را طي كرده و از خداوند و آن ارواح پاك و ناظر مدد بجوييم.