آمدن شتر خدمت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله
آمدن شتر خدمت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم
در منهج الصادقین می نویسد: مردی از انصار در مدینه شتری داشت مدتی نگاه داشته بود تا آنکه شتر پیر شد. و از کار افتاد. روزی خواست او را بکشد. چون آلت نحو حاضر کرد و قصد شتر را نمود شتر فرار کرد و تا در مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دوید و فریاد زد:« السلام علیک یا رسول الله» . چون پیغمبر رو به او نمود سر به زمین گذارد، و بعد سر بلند کرد، به زبان فصیح عرض کرد یا رسول الله به شکایت فلانی آمده ام مدتی مدیدی است که خدمت او را می کنم. الحال پیر شده ام و از کار افتاده ام می خواهد مرا ذبح کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم کسی را فرستادند و آن مرد را حاضر کرد فرمود: ای مرد این شتر را به من بفروش یا به من ببخش. عرض کرد یا رسول الله : تن و جان من فدای شما باد . جان و مال من از شما است، پیغمبر آن شتر را قبول نمود و آزاد کرد، آن حیوان در مدینه می گشت و کسی او را از آب و گیاه منع نمی کرد و می گفتند:« هذا عتیق رسول الله » این آزاد شده رسول خدا است. و آن شتر هر وقت پیامبر را می دید سر فرود می آورد و سجده می کرد.
اصحاب چون دیدند آن شتر پیغمبر را سجده می کند. عرض کردند یا رسول الله : این حیوان شما را سجده می کند اذن بده ما هم سجده کنیم فرمود:« لا ینبغی السجود الا الله» سزاوار نیست غیر از خدا کسی را سجده کرد. اگر رخصت بود که مخلوق مخلوق را سجده کنند. من امر میکردم که زن ها شوهر های خود را سجده کنند. از این جهت بود که انبیاء و اولیاء گاهی غالب و گاهی مغلوب بودند. گاهی سالم و گاهی مریض بودند. برای این که مردم در حق آنها غلو پیدا نکنند. و معتققد به خدایی آنها نشوند. ولی با این وجود باز فی الجمله از کمالات و خوارق عادات آنها را که دیدند، اقرار به خدایی آنها کردند. و معتقد به خدایی آنها شدند. با وجودی که تمام اقرار می کردند که ما بنده خدا هستیم و معجزات و کرامات ما به اذن خدا است. و ما قادر بر نفع و ضرر خود نیستیم مگر به یاری خدا و همه را هدایت کنیم و به سوی خدا بخوانیم و دلیل راست گویی ما این است که هر چه بخواهیم خدا به ما عطا می کند. از این جهت بود که گاهی اظهار معجزه می کردند برای این که صدق فرمایشات آنها ظاهر شود. و مردم متنبه شوند و بیایند در راه راست و متقی و پرهیزکار شوند.( ثمرات الحیات، جلد 2، ص181).