از كرامات فاطمي سلام الله عليها
13 اسفند 1393 توسط مظلومی
از كرامات فاطمي سلام الله عليها
سلمان مي گويد: روزي به خانه فاطمه سلام الله عليها آمدم، ديدم كه او خوابيده و خود را به عبايي پيچيده است. پس چشمم به ديگي افتاد كه در مقابل او نهاده شده بود و بدون آتش مي جوشيد. با شتاب خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم برگشتم. همين كه مرا ديد ، خنديد. سپس فرمود: يا ابا عبدالله! آنچه از حال دخترم فاطمه ديدي تو را به شگفتي وا داشت؟ عرض كردم: آري يا رسول الله!
آنگاه فرمود: ا زكار خدا تعجب مي كني، همان خداي تبارك و تعالي از ناتواني دخترم فاطمه آگاه بود، پس او را به وسيله ي افرادي از فرشتگان مقربش مادام العمر ياري فرمود.(الثاقب في مناقب، ص124. ترجمه مسند فاطمه الزهراء عطاردي، ص89)