حديث پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با عزرائيل در معراج
حديث پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با عزرائيل در معراج
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: شبي كه مرا براي معراج بردند، ملكي را ديدم كه به چپ و راست توجهي نداشت و فقط متوجه كار خودش بود. از جبرئيل پرسيدم : او كيست؟ گفت: ملك الموت است و مشغول قبض روح است. خواستم با او صحبتي كنم. نزدش رفتم و از او پرسيدم : آيا همه ي انسان ها را تو قبض روح مي كني ؟ گفت : بله . چون ملائكه ي زير دست او نيز به دستور او قبض مي كنند. گفتم: همه جا حاضري؟ گفت: بله. همه ي عالم دنيا نزد من سكه اي است در دست كسي كه هر طرف بخواهد آن را مي گرداند و آن را مي بيند. ( كنايه از احاطه ي او به همه ي عالم ) . بعد گفت: هيچ خانه اي در زمين نيست، مگر اين كه من روزي پنج مرتبه داخل آن خانه مي شوم و سركشي مي كنم. وقتي يكي از آن ها را قبض كردم، بقيه گريه مي كنند. به آن ها مي گويم: بر او گريه نكيند، كه من يكي پس از ديگري به سراغ شما مي آيم تا جايي كه كسي از شما باقي نمي ماند.( تفسير القمي، ج2، ص6؛ بحارالانوار، ج18، ص322).
در روايتي ديگر آمده است كه وقتي گريه و بي تابي مي كنند، ملك الموت به آن ها مي گويد:« عَلي مَن تَصرَ خون و علي من تَبكُون؛ بر چه كسي گريه مي كنيد و فرياد مي كشيد» به خدا سوگند، عمر او به پايان رسيده بود و تمام روزي اش از دنيا را دريافت كرده بود . پروردگارش او را فرا خواند و او دعوت حق را اجابت كرد.
« فَليبك الباكي علي نفسه»؛ اگر مي خواهيد بر خود گريه كنيد كه چنين روزي را شما هم در پيش داريد. « و اِنَّ لِي َ فيكم عَودات و عوداتٍ حتي لا ابقي فيكم احداً؛ من با ز هم مكرر در ميانتان مي آيم و هيچ كدام شما باقي نخواهند ماند. ( تفسير نورالثقلين، ج4، ص 225. تفسير كنزالدقائق ، ج 10، ص290).