مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ندبه هاي دلتنگي

ندبه هاي دلتنگي

تقديم به يگانه منجي عالم بشريت
ديرگاهي است به ت
و عادت كردم…
قسم به صداقت چشمانت به آمدنت ايمان دارم و دلپذيري اميد را مي فهم نمي دانم شبنم احساسم را به كدامين گل هديه بدهم اگر گمان به آمدنت نبود هرگز اين واژه ها را بر صفحه بي احساس كاغذ نمي نوشتم.
مولاي من به اندازه عظمت اندوهم مهرباني و به من به اندازه مهرباني تو تنهايم دستان پر تمنايم ديگر نمي دانند در كدامين وادي به جست و جوي ردي از گامهاي عطرآگين و پرشتابت باشند راستي كبوترهايمان ديروقتي است در تعبير آسماني، ناز پروازشان را برايم به استعاره گذارنده اند.
مدتي است زير چتر تنهايي ام آواز باران را مي خوانم همانند سراب به دنبال ابر باران ساز در وسعت كوير نقش مي زنم و من هنوز بي تفاوت از باغ پائيزي قلبم از تو مي نويسم…

نوشته سمانه پيله كوهي طلبه سطح 2 مدرسه علميه قدسيه خواهران شهرستان بهشهر.

مهر خدایی

02 خرداد 1392 توسط مظلومی

مهر خدایی

خدای من! خواندمت، پاسخم گفتی؛ از تو خواستم، عطایم کردی، به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی، به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛ به تو پناه آوردم، حمایتم کردی، خدایا! از خیمه گاه رحمتت، بیرونمان نکن؛ از آستان مهرت، نومیدمان نساز؛ آرزوها و انتظارهایمان را به رخمان نکشان و از درگاه خویش، ما را نران.( گاهنمامه قدسیه) بابایی

 

 

 1 نظر

فانوس برای کوری راه کم است

16 اسفند 1391 توسط مظلومی

فانوس برای کوری راه کم است

دیگر فانوس نمی خواهم. فانوس برای کوری راه کم است. بوی ریحان بر ثانیه های بی قرار می وزد و بُغض نابهنگام آسمان، باغچه را خیس می کند. بوی ریحان مرا دلتنگ تر می کند. وقتی یادم می آید که مادربزرگ سبدش را به نذر آمدنت پُر ازنان و پنیر و ریحان می کند و به بچه ها می دهد تا برای آمدنت دعا کنند. آیینه ،هر روز خواب خدا را می بیند. از او می پرسم چرا باید این همه دلتنگ شد. دیگر تا به کی صبوری؟ و او پاسخی نمی دهد. من هم مسیر دقایق، سردرگم، در کوچه های غمدار که راه را از بیراه نمی دانند و بی قرار می دوند تا به نمی دانم کجا برسند. عقربه ها می دانند که دیگر برگشتی نخواهند داشت. زمین به حدیث تنهایی خود خو گرفته و من که بی فاصله با خود نشسته ام و جمعه ها را یکی یکی می شمارم، دست باد بالاتر از دستان من می وزد و برایت هر روز جمعه دست تکان می دهد و نامه های خط خورده ی مان را به پرواز در می آورد. واژگان پریشانی ام را برایت می نویسند و خبر دلواپسی ام را هر جمعه به تو می رسانند. زمین بی وزن تر از همیشه ما را در خود می فشارد و ما هر نفس تو را فریاد می زنیم.

ای موعود! زمین بی تو زانوانش را بر خاک می ساید و تو را می نوازد. ماه ها از پس ایام می روند و هر ماه غریبانه تر می آید.

کی می آیی؟ از نزدیک ترین مسیر، خود را به جهان بر براد رفته ی ما برسان.

ای موعود! سرنوشت جمعه ها را تا کی غمگین ببینیم؟ ما هر روز رویاهای مان را می بینیم و سکوت را که پرده نشین شده در فریادهای بی حوصله حبس می کنیم. با آمدنت دل را چراغانی خواهیم کرد و نبض زمان دوباره زاده خواهد شد.

 3 نظر

ای اله من!

07 اسفند 1391 توسط مظلومی

ای اله من!

تو را مي ستايم و اساساَ تو سزاوار ستایشی بر خوش رفتاریهایت با من و انبوهی بخشش هایت بر من. و اگر نبود احسان تو ونعمت سرشاری که بر من روا داشتی به بهره و نصیبت خود دست نمی یافتم.

تویی که در وقت درماندگی دعایم را اجابت کرده ای و به هنگام در افتادن به گناه، از سقوط رهانیدی.

به وقت خواستن تو را بخیل و تنگ نظر نیافتم و هرگاه که راده تو کردم تو را گرفته و درهم ندیدم بلکه تو را شنونده دعایم یافتم. به نیت بد رسوایم نکردی و به گناه تباهم نساختی. هر کس بر تو توکل و اعتماد کند آغوش مهرت را به رویش می گشایی و هر کس تو پناه آورد گره از کارش می گشایی.

از تو می خواهم که مرا ببخشایی و بیامرزی چرا که بی گناه نبوده ام که عذر آورم و راه گریزی ندارم تا بگریزم.

ای اله من! از همه گناهانم به سوی تو گریخته ام. در حالی که توبه کارم؛ توبه ام را بپذیر و پناه می جویم. پناهم ده.

از تو می خواهم ناکامم مفرما، و به رشته تو چنگ می زنم رهایم مکن.

پس اگر چه سپاس تو کم تر گویم مرا از خیر دنیا و آخرت بی نصیب مفرما و آن گناهانی را که از من می دانی بیامرز.

 نظر دهید »

تقدیم به جانبازان

12 دی 1391 توسط مظلومی

تقدیم به جانبازان

سی سال می شود،

پدرم قد نکشیده

نه با تشویق

نه با ترفیع

از روزی که پاهایش را زدند…

منتظر بال است.

 2 نظر

دلنوشته

05 دی 1391 توسط مظلومی

دلنوشته

روزهایم پر از دغدغه ها و مشغله هاست. پر از کارهای عقب افتاده، شتاب های بی نتیجه، مشکلات گره خورده، من برای آغاز روز باید پُر باشم از توان، از نشاط، از نیرو. این روزها را نمی توان با خستگی و افسردگی آغاز کرد و من گنجینه ای دارم پر از آرامش و نشاط، سحرگاه وقتی سکوت در همه ذرات عالم جاری می شود، من سراغ تو را می گیرم و نام تو را صدا می زنم. آسمان عمیق و ژرف سحرگاه ، بوی رحمت تو را در دلم پر می کند. من هستم و تو، و چه دلنشین وجود کوچک من از آرامش گوارای مهر تو لبریز می شود. من به مدد مهر و رحمت تو ای مهربان ترین، برای آغاز روزی هر چه سخت مهیا هستم.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • چکیده تحقیق پایانی : بررسی عوامل اجتماعی مؤثر در بزهکاری زنان در جامعه ایران
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مبارک
  • گزارش تصویری هفته ی کتاب آبان 97
  • میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله
  • نحوه ی تأثیر کتاب
  • هفته ی کتاب و کتابخوانی گرامی باد .
  • معرفی کتابخانه تخصصی قدسیه ( مدرسه علمیه قدسیه شهرستان بهشهر)
  • برگزاری نشست علمی - پژوهشی به مناسبت فرا رسیدن هفته ی کتاب (20 آبان97)
  • نصایح ارزشمند حضرت مجتبی علیه السلام هنگام شهادت
  • دیوان نام شیعیان نزد حضرت مجتبی علیه السلام بود
  • آری من جامانده ام، جامانده ایی که می داند خواهد رفت
  • یقیناً امام حسین علیه السلام کشته ی اشک است؛ هیچ مؤمنی او را یاد نمی کند مگر آنکه می گرید...
  • بقاء طومار فقه و توحید در اثر قیام سید الشهدا علیه السلام
  • آثار سجده بر تربت سید الشهدا علیه السلام
  • کرامت زائر امام حسین علیه السلام
  • اعجاز اربعین حسینی
  • چکیده تحقیق پایانی : آسیب شناسی هویت فرهنگی از منظر اسلام و مکاتب غربی
  • كتابخانه، وسيله خدمت است.
دانشنامه عاشورا

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس