مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ندبه هاي دلتنگي

ندبه هاي دلتنگي

تقديم به يگانه منجي عالم بشريت
ديرگاهي است به ت
و عادت كردم…
قسم به صداقت چشمانت به آمدنت ايمان دارم و دلپذيري اميد را مي فهم نمي دانم شبنم احساسم را به كدامين گل هديه بدهم اگر گمان به آمدنت نبود هرگز اين واژه ها را بر صفحه بي احساس كاغذ نمي نوشتم.
مولاي من به اندازه عظمت اندوهم مهرباني و به من به اندازه مهرباني تو تنهايم دستان پر تمنايم ديگر نمي دانند در كدامين وادي به جست و جوي ردي از گامهاي عطرآگين و پرشتابت باشند راستي كبوترهايمان ديروقتي است در تعبير آسماني، ناز پروازشان را برايم به استعاره گذارنده اند.
مدتي است زير چتر تنهايي ام آواز باران را مي خوانم همانند سراب به دنبال ابر باران ساز در وسعت كوير نقش مي زنم و من هنوز بي تفاوت از باغ پائيزي قلبم از تو مي نويسم…

نوشته سمانه پيله كوهي طلبه سطح 2 مدرسه علميه قدسيه خواهران شهرستان بهشهر.

شب يلدا قدم آرام بردار

29 آذر 1391 توسط مظلومی

شب یلدا قدم آرام  بردار

کمی هم احترام ما نگهدار

تو می بینی ربابم غصه دار است

بنی هاشم هنوزم داغدار است

صدای العطش در گوش مانده

بدن ها بی کفن هر گوشه مانده

شب یلدا تو هم چله نشین باش

سیه پوش غم سالار دین باش

 1 نظر

فالی زنید و سوره یاسین بیاورید

29 آبان 1391 توسط مظلومی

فالی زنید و سوره یاسین بیاورید


از دست رفته دین شما، دین بیاورید

خیزید، مرهم از پی تسکین بیاورید

دست خداست، اینکه شکستید بیعتش

دستی خدای گونه تر از این بیاورید

وقت غروب آمده، سرهای تشنه را

از نیزه های برشده، پایین بیاورید

امشب برای خاطر طفل سه ساله ام

یک سینه ریز، خوشه پروین بیاورید

گودال، تیغ کند، سنان های بی شمار

یک ریگزار، سفره چرمین بیاورید

سرها ورق ورق، همه قرآن سرمدی ست

فالی زنید و سوره یاسین بیاورید

«علی معلم»

 1 نظر

دلنوشته

03 تیر 1391 توسط مظلومی

شکرت که فهم خطاب محمّدی روزیم شده است.
شکرت که یک زمینی آسمانی شد.
هر چه راز بود به پیغمبرت گفتی و آن ستوده بر ما ننهفت در یافتن آن ها، ما را دریاب!
داراتر از من کیست، که تو دارایی منی.

 1 نظر

الهی

21 خرداد 1391 توسط مظلومی

الهی

خانه کجا و صاحب خانه کجا؟ طائف آن کجا و عارف این کجا؟ آن سفر جسمانی است و این روحانی؛ آن برای دولتمند است و این برای درویش؛ آن اهل و عیال را وداع کند این ما سوا را؛ آن ترک مال کند و این ترک جان؛ سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه، و آن را یک بار است و این را همه عمر؛ آن سفر آفاق کند و این سیر انفس؛ را آن را پایان است و این را نهایت نبود؛ آن می رود که برگردد و این می رود که از او نام و نشانی نباشد؛ آن فرش پیماید و این عرش؛ آن محرم می شود و این محرم؛ آن لباس احرام می پوشد و این از خود عاری می شود؛ آن لبیک می گوید و این لبیک می شنود؛ آن تا به مسجدالحرام رسد و این از مسجد اقصی بگذر ؛ آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر؛ آن را کوه صفاست و این را روح صفا؛ سعی آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعی این یک مره در کشور هستی،آن هروله می کند و این پرواز؛ آن مقام ابراهیم طلب کند و این مقام ابراهیم؛ آن آب زمزم نوشد و آن آب حیات؛ آن عرفات بیند و این عرصات؛ آن را یک روز وقوف است و این را همه روز؛ آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر؛ آن درک مِنی آرزو کند و این ترک تَمنّی را؛ آن بهیمه قربانی کند و این خویشتن را؛ آن رمی جمرات کند واین رجم همزات؛ آن حلق راس کند و این ترک سر؛ آن را « لا فسوق و لا جدال فی الحج» است و این را « فی العمر»؛ آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین؛ لا جرم آن حاجی شود و این ناجی ؛ خنک آن حاجی  که ناجی است!

الهی نامه، آیه الله حسن زاده آملی، ص 28

 1 نظر

یا امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف

20 اردیبهشت 1391 توسط مظلومی

ای صبح امید و انتظار در پس کدامین خورشید پنهان شدی که ما به خاطر آن از یکدیگر پیشی می گیریم و آنگاه اوج می گیریم چه اوج زیبایی وای چه  بهار غم انگیز و آسف بار که با آمدن آن خورشید نمایان می شود و ما هنوز در گرداب ظلمات و خودخواهی خود غرقیم و در جهل گرفتار. چه غروبی تلخ که با آمدنش شب را نوید می دهد و تاریکی را جایگزین غم از دست دادن خورشید می کنیم با هر غروب دل را می میمراند و با طلوعش نوید یک صبح زیبا و شاد را می دهد و مژده ی تبسم دوباره زیستن را همراه با آه و ناله ی به خاک نشسته میدهد چه خاکی که با هر بویی به خود می گراید و در مسیر گرد و غبار راهی به پیش نمی برده با کوله باری از حسرت در کویر تشنه جان می سپاریم. و به امید بر گرفتن از چشمه ی زلال چشم دوخته ایم تا عطش امانمان دهد و روح جلایی تازه پیدا کند. برگ های اطلسی به جوهر وجود شاخه می دواند و تلاطم رنگین ترین واژه ها در برابر سکوت زمزمه ی ایثار می شکند آنگاه که گیسوان طنابی به عرش نمایان شده را می دیدم که با تکاپویی همراه با به هم خوردن عشق و معشوق سرشار از هیاهو آئینه های صفحه ی کبود آسمانی را می شکافت و جرقه هایش در پس ابر به لرزه در می آمد غروب و طلوعی همراه با ذره های به رنگ طلایی در آمده بر گونه های نرگس سرازیر می شد به حرکت در آوردن قلم اقراء بأسم ربک الذی خلق برایم معنا می شد.( نوشته عاطفه سعیدی، طلبه ی سال سوم مدرسه علمیه قدسیه بهشهر)

 4 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • چکیده تحقیق پایانی : بررسی عوامل اجتماعی مؤثر در بزهکاری زنان در جامعه ایران
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مبارک
  • گزارش تصویری هفته ی کتاب آبان 97
  • میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله
  • نحوه ی تأثیر کتاب
  • هفته ی کتاب و کتابخوانی گرامی باد .
  • معرفی کتابخانه تخصصی قدسیه ( مدرسه علمیه قدسیه شهرستان بهشهر)
  • برگزاری نشست علمی - پژوهشی به مناسبت فرا رسیدن هفته ی کتاب (20 آبان97)
  • نصایح ارزشمند حضرت مجتبی علیه السلام هنگام شهادت
  • دیوان نام شیعیان نزد حضرت مجتبی علیه السلام بود
  • آری من جامانده ام، جامانده ایی که می داند خواهد رفت
  • یقیناً امام حسین علیه السلام کشته ی اشک است؛ هیچ مؤمنی او را یاد نمی کند مگر آنکه می گرید...
  • بقاء طومار فقه و توحید در اثر قیام سید الشهدا علیه السلام
  • آثار سجده بر تربت سید الشهدا علیه السلام
  • کرامت زائر امام حسین علیه السلام
  • اعجاز اربعین حسینی
  • چکیده تحقیق پایانی : آسیب شناسی هویت فرهنگی از منظر اسلام و مکاتب غربی
  • كتابخانه، وسيله خدمت است.
دانشنامه عاشورا

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس