عصمت از گناه
عصمت از گناه
نقل است كه ابراهيم ادهم گفت: شبها فرصت مي جستم تا كعبه را از طواف خالي يابم و حاجتي بخواهم؛ ولي فرصتي نمي يافتم. تا شبي باران زيادي آمد. من فرصت را غنيمت شمردم، به طرف كعبه رفتم، آنجا را خلوت يافتم. طواف كردم و دست در حلقه زدم و عصمت از گناه خواستم. ندايي شنيدم كه گفت: تو عصمت از گناه مي خواهي و همه خلق اين را از من مي خواهند.اگر به همه عصمت دهم، درياي غفاري و غفوري، رحيمي و رحماني من كجا رود به چه كار آيد؟ پس گفتم:« الهم اغفرلي ذنوبي»