مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شاگردي كه اشتباه استادش را يادآور شد( خاطره اي از شهيد سيد عبدالكريم هاشمي نژاد)

02 مهر 1392 توسط مظلومی

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4

atentStyles DefLockedState="false” LatentStyleCount="156″>

شاگردي كه اشتباه استادش را يادآور شد

خاطره اي از شهيد سيد عبدالكريم هاشمي نژاد

راوي: سيد عنايت الله درياباري

آيت الله بروجردي از شهيد هاشمي نژاد سوال كرد:

- مطوّل را خوب خوانده اي؟

آقاي هاشمي نژاد گفت:

- (غرابه ) يعني چه؟

جواب داد:

- كان الكلمه وحشيته غير ظاهره المعني و لا مأنوسه الاستعمال.

آيت الله بروجردي در ادامه گفت:

- «مأنوسه الاستعمال» در تعريف«غرابه» نيامده.

آقاي هاشمي نژاد گفت:

- آمده.

كساني كه در اطراف آيت الله بروجردي بوده اند، حرف آقا را تأييد كردند، ولي هاشمي نژاد به جواب خود اطمينان داشت. آقل فرمودند:

- مطول بياوريد.

- مطوّل را آوردند. آيت الله بروجردي نگاهي به مطوّل انداخت و گفتند:

- حق با اين سيد جوان است.

خيلي آقاي هاشمي نژاد را تشويق كرد و خواستند هديه اي به او بدهند. آقاي هاشمي نژاد عرض كرد:

- بنده به جاي هديه يك خواهش دارم. شهريه ي عده اي از طلاب قطع شده و زندگي آن ها خيلي سخت ميگذرد، در صورت امكان شهريه ي اين طلبه ها پرداخت شود.

آيت الله بروجردي هم دستور داد، شهريه ي طلبه هايي را كه در آن ماه قطع شده بود را دوبرابر پرداخت كنند.1

—————–

1. برگرفته از كتاب هزارهاي هزار حماسه، ص 69

 

 نظر دهید »

طلاییه

19 اردیبهشت 1392 توسط مظلومی

طلاییه

اینجا محور طلاییه، قرار گاه شهدای گمنام است. اینجا قرارگاه عاشقان بی سر و دستی است که جز پلاک های بی نشان ، جز خاطرات به یاد مانده از بی اسم و رسمی ها چیزی نمی بینی. اینجا سکوتی است در عین فریاد. اینجا مشهد عشق است. مشهد مشت های به هم گره خورده ای که نشان وحدت و یکپارچگی خود را تا آخرین لحظه با شهادت دسته جمعی شان به تاریخ سپردند. اینجا حدیث رویش جوانه های است که صبر و استقامت و ایثار را برای ما سرودند. اینجا فرقی میان اکبر و اصغر و قاسم علیه السلام نیست. اینجا همه دست ها بریده، همه سرها از تن جدا و همه ی فرق ها برای خدا شکافته اند. هرجا قدم می گذاری عشق است و وصل. هر کجا قدم می نهی آواز سلام ها و نگاه های معصومانه ای را به یاد می آوری که وضو گرفتنشان، دعا کردنشان و نماز خواندن و خندیدن و گریستنشان، دعا کردنشان، زمینی نبود و حتی دنیا را به خاطر خدا و رسیدن به او می خواستند.

بعد ما، شما چه کردید…

به تو و خونت مدیونم.

خدا خوب بهایت را شهادت قرار داد و می دانست که تو، خود را در او خلاصه می کنی و من هم زندگی ام را تا جاودانه بماند. حسین علیه السلام رفت ، آزادگی ماند و تو نیز رفتی تا بماند. تا عفت شهید نشود و بر عزت، در تکاپوی دوران، غبار فراموشی ننشیند. رفتی و اکنون، با گذشت نقطه چین روزها، چه غصه ها که در درون سینه ام نهفته است و غبار جهل، چه زود بر پیکر احساس نشسته است.

 1 نظر

بخشی از وصیت نامه طلبه شهید سید سعید الدین حسینی

05 دی 1391 توسط مظلومی

بخشی از وصیت نامه طلبه شهید سید سعید الدین حسینی

آری امروز روزی است که باید یا در جبهه ی یزید قرار گرفت یا در جبهه ی حسین علیه السلام ، خط ما بینی نداریم، باید هر فرد مسلمان احساس مسؤلیت و تکلیف نماید و در شناختن و قرار گرفتن در خط الله تلاش کند.

 نظر دهید »

شهید روحانی علیرضا محمدی و عبدالرسول زمانی در مزاری

02 مهر 1391 توسط مظلومی


بسم الرب الشهدا و الصدیقین

شهید روحانی علیرضا محمدی

محل تولد: روستای پارچ از توابع بخش یانه سر بهشهر
تاریخ شهادت: 18/1/66
محل شهادت: شلمچه
عملیات: کربلای 8
بخشی از وصیت نامه شهید:
بود خونین وصیت نامه ها جهان آکنده از هنگامه ها
زجنگ عاشقانه برنگردم مگر گردد عمامه ها
گر یاد صبا وزد با صبا باید رفت عمامه سر گذاشت و با عبا باید رفت

ر**********************************************************************************
شهید عبدالرسول زمانی در مزاری

ولادت: 8/11/1348
شهادت: 21/12/1364
محل شهادت: فاو عراق
وصیت نامه شهید:
«پیران با دعایشان، زنان با حجابشان، جوانان با صلاحشان، اسلام را یاری کنند و امام را تنها نگذارند».

خاطره ای از شهید در مزاری
این شهید عزیزمان در سال 1348 در خانواده مذهبی به دنیا آمد ایشان در مدت طول عمری که داشتند 2 بار تصادف کردند بار اول 9 روز بیهوش در بیمارستان بابل بستری بودند حالشان آنقدر بد بود که بعد از به هوش آمدن، دائماً هزیان می گفتند هزیان گفتنشان به حدی بود که امیدی برای خوب شدنشان نبود ولی به لطف خداوند متعال حکمت در این بود که ایشان به مرگ طبیعی نمیرند ایشان در سن 15 سالگی مانند سایر جوانان آن زمان احساس وظیفه ای که نسبت به این مردم و کشورشان داشتند نتوانستند صبر کنند شناسنامه خود را دستکاری کردند و 1 سال سن خود را بالا بردند تا بتواند برای رفتن به جبهه ها ثبت نام کنند که موفق هم شدند ایشان بعد از اینکه مدت آموزشی خود را گذراندند به کردستان اعزام شدند و 6ماه در آنجا در سوز و سرما خدمت کردند بعد از 6 ماه برگشتند خانه حدوداً یکی دو هفته در خانه ماندند وقتی صدای تبلیغات اعزام به جبهه را شنیدن نتوانستند ساکت بنشینند دوباره آماده ی رفتن به جبهه شدن برای ثبت نام به حسینیه قائم رفتند. جانباز عباس صداقتی در آنجا مشغول ثبت نام بچه ها بودند آن زمان بخاطر انتخابات نمایندگی شهر دو دسته بودند دسته ابراهیمی و رحمانی - جانباز صداقتی از شهید سؤال کردند که شما از کدام دسته هستید ایشان گفتند نه شرقی، نه غربی ، فقط جمهوری اسلامی بعد جانباز صداقتی به شانه اشان زد و گفتند: آفرین پسر آفرین.
******
یکی از دوستان این شهید عزیزمان می گفتند که ایشان در راه رفتن به جبهه داخل ماشین که بودند مرتباً موهایشان را شانه می زدند وقتی که از ایشان سؤال می کردند: چرا آنقدر موهایشان را شانه می زنید می گفتند: «النظافه مِنَ الایمان».
ایشان داخل ماشین سقا بودند به رزمندگان آب می دادند وقتی به رزمندگان می خواستند آب بدهند می گفتند: اول بگویید « السلام علیک یا ابا عبدالله» بعد به رزمندگان آب می داد. ایشان هنگام رفتن به جبهه چنان شاد و خندان بودند که پدر بزرگوارشان میگفتند: دیدار من و فرزندم به قیامت است بچه ام دیگر بر نمی گردد. رفتند و دیگر بر نگشتند پیکر این شهید بزرگوارمان به مدت 13 سال مفقود بود و بعد از 13 سال چند تکه از استخوانشان را آوردند.
به امید اینکه همه ما بتوانیم در راه این شهدای عزیزمان قدمی برداریم.
یک روز پدر گفت شهید آوردند              به شانه ی شهر روسپید آورند
گفتم که جوان بود و به کامش نرسید          گفت آنکه به آرزو رسید آورند

 5 نظر

خواب سبز

01 مهر 1391 توسط مظلومی

خواب سبز

برای شهیدان مفقودالاثر که اکنون به خاک سپرده شده اند

چقدر تجربه کردم غم نیامدنت را

به روی سینه فشردم، حضور پیرهنت را

دریغ! هیج نمانده ست تا به خاک سپارم

چه آرزو! که ببوسم، چو آمدی بدنت را!

وَ تا که وسعت صحرا عجین بوی تو باشد

به دست باد سپردم، به یاد تو، کفنت را

در این سیاهی ممتد، خدا کند که سپیده

به گوش شب برساند، غریو شب شکنت را

بخواب ای تن بی سر! که خواب سبز تو جاوید

که تا ابد نفروشم، زغیرتم، وطنت را

مصطفی اولیایی

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • چکیده تحقیق پایانی : بررسی عوامل اجتماعی مؤثر در بزهکاری زنان در جامعه ایران
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مبارک
  • گزارش تصویری هفته ی کتاب آبان 97
  • میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله
  • نحوه ی تأثیر کتاب
  • هفته ی کتاب و کتابخوانی گرامی باد .
  • معرفی کتابخانه تخصصی قدسیه ( مدرسه علمیه قدسیه شهرستان بهشهر)
  • برگزاری نشست علمی - پژوهشی به مناسبت فرا رسیدن هفته ی کتاب (20 آبان97)
  • نصایح ارزشمند حضرت مجتبی علیه السلام هنگام شهادت
  • دیوان نام شیعیان نزد حضرت مجتبی علیه السلام بود
  • آری من جامانده ام، جامانده ایی که می داند خواهد رفت
  • یقیناً امام حسین علیه السلام کشته ی اشک است؛ هیچ مؤمنی او را یاد نمی کند مگر آنکه می گرید...
  • بقاء طومار فقه و توحید در اثر قیام سید الشهدا علیه السلام
  • آثار سجده بر تربت سید الشهدا علیه السلام
  • کرامت زائر امام حسین علیه السلام
  • اعجاز اربعین حسینی
  • چکیده تحقیق پایانی : آسیب شناسی هویت فرهنگی از منظر اسلام و مکاتب غربی
  • كتابخانه، وسيله خدمت است.
دانشنامه عاشورا

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس