آلودگی زبان بشر
آلودگی زبان بشر
پیامبران الهی که شریف ترین انسان های روی زمین بودند، از نسبت های دروغ و تعرض های ظالمانه ی قوم خود مصونیت نداشتند و همواره مورد اهانت و اسائه ادب بودند. امام صادق علیه السلام فرموده حضرت موسی عرض کرد:« یا رَبَ اَساَلُکَ اَن لا یَذکُرَنی اَحَدٌ اِلاّ بِخَیرٍ، قالَ ما فَعَلتُ ذالکَ لِنَفسی؛ پرودگارا! از تو می خواهم موجباتی را فراهم آوری که هیچ کس از من یاد نکند، مگر به خیر و خوبی. خداوند به وی فرمود: من درباره ی خودم چنین کاری نکرده ام تا در مورد تو انجام دهم».( اعیان الشیعه، ج1، ص665). یعنی موسی : نه فقط تو را در مواقعی به بدی یاد می کنند، بلکه رفتار مردم درباره ی آفریدگار خود نیز چنین است و گاه مورد مذمتش قرار می دهند.
لقمان حکیم برای این که فرزند خود را از توقع مدح و تمجید مردم رهایی بخشدد و ضمیر او را از این اندیشه ی ناشدنی خالی کند در وصیت خود به وی فرمود:« لا تَعلَق قَلبَک بِرِضا النّاسِ وَ مَدحِهِم وَ ذَمَهِم فَاِنَّ ذالِکَ لا یحصُلُ وَ لَو بالَغَ الانسانُ فی تحصیلهِ بِغایهَ قُدرتِهِ؛ دلبسته به رضای مردم و مدح و ذم آنان مباش که این نتیجه حاصل نمی شود، هر قدر هم آدمی در تحصیل آن بکوشد و نهایت درجه ی قدرت خویش را در تحقق بخشیدن به آن اعمال نماید». فرزند به لقمان گفت: معنای کلام شما چیست؟ دوست دارم برای آن مثالی یا عملی را به من ارائه نمایی. پدر و پسر از منزل خارج شدند و درازگوشی را با خود آوردند. لقمان سوار شد و پسر پیاده پشت سرش حرکت کرد. چند نفر در رهگذر به لقمان و فرزندش برخورد نمودند. گفتند : این مرد قسی القلب و کم عاطفه را ببین که خود سوار شده و بچه خویش را پیاده از پی خود می برد. لقمان به فرزند خود گفت: سخن اینان را شنیدی که سواری من و پیاده بودن تو را بد تلقی نمودند؟
به فرزند گفت: تو سوار شو و من ای پی ات پیاده می آیم. پسر سوار شد و لقمان پیاده به راه افتاد. طولی نکشید عده ای رهگذر رسیدند. گفتند : این چه پدر بدی است و این چه پسر بد، اما بدی پدر از این جهت است که فرزند را خوب تربیت نکرده، او سوار است و پدر پیاده از پی اش می رود با آن که پدر شایسته تر است به احترام و سواری، پدر این پسر را عاق نموده و هر دو در کار خود بد کرده اند. لقمان گفت: سخن اینان را شنیدی؟ گفت: بلی.فرمود: اینک هر دو نفر سوار می شویم، سوار شدند، گروه دیگری رسیدند، گفتند: در طول این دو رحمت و مودت نیست؛ هر دو سوار شده اند، پشت حیوان را قطع می کنند و فوق طاقتش بر حیوان تحمیل نموده اند.لقمان به فرزند خود فرمود: شنیدی؟ عرض کرد: بلی. فرمود: اینک مرکب را خالی می بریم و خودمان پیاده راه را طی می کنیم. عده ای گذر کردند و گفتند: این عجیب است که خودشان پیاده می روند و مرکب را خالی رها کرده اندو هر دو را در این کار مذمت نمودند.
فَقالَ لِوَلَدِه اَتَری فی تَحصیلِ رِضاهُم حیلَهً لِمُحتالٍ؛ در این موقع لقمان به فرزند فرمود: آیا برای انسان با تدبیر به منظور جلب رضای مردم، محلی برای اعمال حیله و تدبیر باقی است، پس توجه خود را از آنان قطع نما و در اندیشه ی رضای خداوند باشد.( بحارالانوار، ج13، ص433).