اولین دیدار خضرا به همراه آخرین دیدار کعبه
اولين دیدار خضرا به همراه آخرین دیدار کعبه
نفس ها در سینه حبس، اشک مجال دیدن نمی داد جایی قدم نهادیم که جایش قدمگاه رسول الله است. به ناگه چشم ها پس از دیدار گنبد خضرا به سوی غربتی سوزناک که از جانب بقیع به گوش می رسید سوق داده شد. آری مدینه ای که شب ها حرم و خیابان هایش نورانی است در مقابل آن تاریکی بقیع به همراه تک چراغ مهتاب خود روح انسان را اندوهگین می ساخت. شاید بتوان غربت را در وجود دو اختر آسمانی معنا کرد هنگام هر اذان دیگر از نام مولایمان یاد نمی شد. این خود غربت شهر را دو چندان می کرد. حس غریبی وجودمان را فرا گرفت . روز وداع با مدینه اشک ها همچون دّر و مروارید بر گونه هایمان جاری شد می خواستیم حتی اگر شد یک ساعت بیشتر بمانیم. عیدی خودمان را از مولایمان که دیدار کعبه بود گرفتیم. آری لبیک گویان به سوی کعبه آمدیم « لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک» خانه ای که صاحب خانه اش خدا و مهمانانش قلب پاک مؤمنان است شاید بتوان با چشم دل موعود را در بین این حلقه های زنجیر که گرد خانه اند پیدا کرد. نماز عشق در این خانه معنای واقعی خود را با حس آشنایی خانه ی معبود پیدا می کرد.
کبوتران حرم ما را به سوی غربت بقیع سوق می دهند شهری که عالم از غریبی آن می گرید. قبرستان ابوطالب خود به تنهایی غربت دیگری در مکه دارد. غار حرا حاکی از عظمت و شکوهی الهی فرا نخواند شاید این آخرین سفر به سوی معبود باشد. بنابراین در این وادی تنهایی، تنها ظهور مولا را می طلبیم.1
———————–
1. گاهنامه قدسیه شماره 1، سمانه پیله کوهی ( طلبه مدرسه علمیه قدسیه بهشهر)