روح الله، روح خدا
روح الله، روح خدا
شب بود و ظلمت آن قدر بر فضا چیره شده بود که حتی اجازه ی فردا شدن نداشت، ظلم و سیاهی بیداد می کرد. فساد از در و دیوار فرو می ریخت. هر روز رنگ و لعابی رایج می شد و دریغ از …
انسانیت زیر سوال رفته بود و هیچ کس نشانی از مرد و مردانگی را به یاد نداشت و همه حتی افسانه ی مرد شدن را از ذهن ها برده و همین بود که غیرت مردانه ات را برافروخت.
دست بر فضا کشیدی و آن تاریکی را زدودی. آری این تو بودی که بار دیگر مردانگی را به تمام معنا، تمام قد، جلو چشمان حیرت زده شان به نظاره گذاردی.
آری، این تویی روح خدا، تو که چون سرو استوار در برابر همه نابرابری ها ماندی، چون شمع سوختی تا نور را به دیگران هدیه کنی.
از همان اوان کودکی مرانگی د رتو جوانه زد و با عشق ولایت اراده ی آهنینی در تو ساخت که فولاد تن تاختی و ابر قدرت ها را خاموش کردی.
نمی دانم آزادی را چه کسی چگونه برایت معنا کرد، اما هر که بود ناز شستش که تو را پروارند؛ چرا که یک ملت را، یک کشور را، به تمام و کمال با شعار استقلال و آزادی از هر قید و بندی آزاد کردی.
استقلال را با رسوا کردن هر بیگانه ای به تفسیر کشیدی.
مصمم، یک صدا، جمهوری اسلامی را خواستار شدی و چه خوش گفتی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.
و شایسته گفتی« مرد از دامن زن به معراج می رود» که در روز ولادت سالروز زن را به تقدس مادر زنده ی تاریخ کردی. بگذار بگویم که تو شایسته ی معراج انسانیت بودی . تا مرزهای عصمت فاطمی پیش رفتی و «( و لکم فی رسول الله اسوه حسنة) با با تمام حضور معنا کردی.
اما اگر تو نبودی حجم فریاد ملت در گلو می ماند و خفه می شد. آن همه شور و هیجان دین خاموش می شد و کجا فریاد کاشانی ها و مدرس ها و صفوی ها به گوش تاریخ می رسید، کدام هجرت کبری و صغری در تاریخ ثبت می شد و کدام دلهره و اضطراب در دل خاموش و سرد کفر، کاخ هایشان را فرو می ریخت.
اگر نبودی، ما از ظلم خفه می شدیم. اگر نبودی اصلاً ما نبودیم، زبان ملی مان هم عوض می شد. دیگر ایرانی باقی نمی ماند که ما را ایرانی خطاب کنند. دیگر همه چیزمان غربی می شد.
رهبرمان هم در کلاس تو بوده که حال رهبر آزادگان نام گرفته.
ابراهیم وار علیه السلام بت جهل را شکستی و شاه، آن بت بزرگ را به آن جا که لایقش بود فرستادی.
و روزهایی که حیات را از تو وام گرفته، شهادت می دهد ساده زیستی و برای ترویج آیین محمد صلی الله علیه و اله وسم ماندی تا به مهمانی حق دعوت شدی.
تو آمده بودی تا خورشید شرق را به طلوع خود نشانه دهی اراده مان را به اراده مان را به اراده ی خود گره زدی و به ما آموختی که بر پاهای خود بایستیم . واینک در سال حماسه ی اقتصادی و حماسه ی سیاسی به نام و یاد تو افتخار می کنیم، ایرانی هستیم.