برادر دلسوز
25 اردیبهشت 1392 توسط مظلومی
برادر دلسوز
دو برادر بودند، یکی از آنها مؤمن بود و دیگری در گناهان زود پایش می لغزید و گرفتار می شد. شخصی به برادر مؤمن گفت: برادر تو از راه پرهیزگاری و پارسایی منحرف و مرتکب گناهی شده است، چرا رابطه ات را را با او قطع نمی کنی؟ برادر مؤمن که مشغول عبادت بود رو به آن شخص کرد و گفت: برادرم امروز که گرفتار او را تنها بگذارم، تمام تلاشم را می کنم تا دستش را بگیرم و با مهربانی و دلسوزانه او را از دوزخ نجات دهم.( کیمیای سعادت)