خورشید در راه است... میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
خورشید در راه است…
میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
هنگامه ای برپا است …« مکه» سر بر بال های قاصدکان نور و رحمت، این کلام بیابان نشین عرب را که:« دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانس چه نور افشانی و چه ستاره بارانی شده بود!»1.
هجی می کند و هم زمان، حیرت از کنگره های چشمانش بر گونه های گل انداخته ی تاریخ می چکد و شطّی از شعف، به وسعت تمام هستی، در جلگه ی آفرینش جاری می شود. مگر نه اینکه زلالی بی ریای آسمان، برای چشمان یخ زده ای که عمری را در انتظار« تولد آفتاب» همنشین سایه سنگین ابرها بوده، خبر از « شکفتن خورشید» دارد!
… و این تنها «حرا» که آمدن خورشید، تابنده کرده است چهره ی نقره فامش را، که این ساکنان سفینه ی تار« تاریخ اند که از ژرفنای سینه، طلوع دوباره ی خورشید را به پای کوبی بنشسته اند؛ « محمد» صلی الله علیه و آله وسلم آمد، با رسالتی آسمانی.
صدای هلهله ی قدسیانی که پرچم « توحید» را پس از سالیان خاک خوردگی، بر « گنبد مینای فلک» علم می کنند و بر « مأدنه های مساجد قلوب» دل خسته گان حق آشنا، اذان « محمد رسول الله» را سر داده اند، در جان جهان می پیچید که«… جاءَ الحَقّ وَ زَهَقَ الباطِلُ… »2؛ همو که خدایش او را به « وَ إنّکَ لَعَلی خُلقٍ عَظیم»3 آراسته و به «… بِالمُؤمنِینَ رَؤفٌ رَحیمٌ»4 لقب داده است.
غنچه های « محمدی» را بنگر که چه مستانه ، به احترام بلندای نامش، تمام قامت، به صلوات قامت بسته اند، در هیاهوی باد بهاری و کیست که نداند هروله ی بادها هم بهانه ای است تا از گل خنده های نسیم دل ربای «ربیع» رایحه ی ولایت « ختم نبوت» را بر مشام « ساوه» و «فارس» و « مدائن» آذین بندد.
آسمان پایین آمده است، در پس خیمه ی نورانی« آمنه» تا صلواتی ترین جلوه های اشراقی تبریک و تهنیت را که مزین به آخرین« نگین تاج نبوت» است، نثارش کند که خداوند در عالم هستی وجودی بهتر از محمد صلی لله علیه و آله و سلم نیافریده است»5 چشمان آمنه پس پرده ی اشک می نشیند و بغض بر حنجره اش چنگ می زند، آنگاه که می کوشد عروس درد فراق « عبدالله» را که عمری است در حجله ی دلش خانه کرده، با صهبای نگاه محمد صلی الله علیه و آله وسلم به صبوری دوا کند؛ هر چند که این وصال مقدر را نیز فراقی مقدر در پی است… آمنه رسالت خویش را به پایان رسانده است. « هنگامه ای بر پا است… مکه امشب بوی بهشت می دهد، بوی عطر به ، بوی خدا، بوی محمد صلی الله علیه و آله و سلم ».
——————————————————
1. رهنما، زین العابدین، پیامبر(ص) ، ص11.
2. اسراء (17)، 81.
3. قلم( 68) ، 4.
4. توبه(9) ، 128.
5. بحارالانوار، ج16، ص 368.