سر مطهر امام عليه السلام در مجلس ابن زياد
سر مطهر امام عليه السّلام در مجلس ابن زياد
حميد بن مسلم مىگويد: عمر بن سعد مرا خواست و نزد خانوادهاش فرستاد تا پيروزىاى را كه خدا نصيبش كرده بود و سلامتىاش را به آنان مژده بدهم! از اين رو نزد خانوادهاش رفتم و پيغام عمر بن سعد را به اطلاعشان رساندم. [آنگاه ديدم] ابن زياد جلوس كرده و فرستادهها [با سرهاى كشتهها] بر او وارد مىشوند. «1» [قبيله] كنده با سيزده سر آمد، و قيس بن أشعث آنان را همراهى مىكرد، و هوازن با بيست سر وارد شد در حالى كه شمر بن ذى الجوشن مصاحبشان بود، [قبيله] تميم با هفده سر، بنى أسد با شش سر و مذحج با هفت سر و بقيه سپاه با هفت سر آمدند كه [مجموعا] هفتاد سر بود.
[ابن زياد] اجازه ورودشان را به قصر داد. آنان را وارد قصر كرد و به مردم إذن ورود داده شد. من در ميان واردين داخل [قصر] شدم، [ناگاه ديدم] سر حسين [عليه السّلام] پيش روى [ابن زياد] قرار گرفته، و با چوبدستى به بين دندانهاى ثنايايش مىزند. وقتى زيد بن ارقم آن [صحنه] را ديد نتوانست از چوبدستى زدن ابن زياد [به دندانهاى حسين] بگذرد. گفت: اين چوبدستى را از آن دندانها بردار! قسم به كسى كه الهى غير او نيست خودم ديدم دو لب رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر اين دو لب قرار گرفته و آن دو را مىبوسيد! بعد آن پير [زيد بن ارقم] به شدت گريست. ابن زياد گفت: خدا دو ديدهات را گريان بدارد! و الله اگر پير خرفتى كه عقلش زايل شده است نبودى، گردنت را مىزدم! [زيد بن ارقم] برخاست و بيرون رفت …
در حالى كه مىگفت: بردهاى، «2» بردهاى، را به شاهى گمارد، و او مردم را به بازيچه گرفت! شما اى جمعيت عرب بعد از امروز برده خواهيد شد! چرا كه پسر فاطمه را كشتيد و پسر مرجانه [ابن زياد] را حاكم كرديد! او بزرگانتان را خواهد كشت و اشرارتان را به بردگى خواهد گرفت، به ذلت و خوارى رضا دادهايد! دور باد كسى كه به خوارى و ذلت راضى شود! وقتى بيرون رفت، شنيدم مردم مىگفتند: و الله زيد بن ارقم حرفى زد كه اگر ابن زياد مىشنيد او را مىكشت! «3»
________________________________________
ابو مخنف كوفى، لوط بن يحيى - سليمانى، جواد، نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش.ص194
(1) تاريخ طبرى، 5/ 456، به نقل از أبى مخنف از سليمان بن أبى راشد از حميد بن مسلم.
2) منظور اينست كه يزيد كه بردهاى بيش نيست ابن زياد را به پادشاهى كوفه گمارد. وجه برده خوان يزيد اينست كه جدش ابو سفيان و پدرش معاويه از آزادشدگان پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودند چرا كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم طبق دستورات اسلامى پس از فتح مكه مىتوانست آنان را به بردگى بگيرد ولى بر اساس مصالحى چنين نكرد و آنان را عفو نمود، فرمود: «أنتم الطلقاء»: شما آزاديد! از اين رو يزيد كه فرزند كسى بود كه روزى به بردگى رفته بود برده محسوب مىشده، چرا كه طبق دستور اسلام فرزند عبد هم عبد به حساب مىآيد.
3) تاريخ طبرى، 5/ 456، به نقل از أبى مخنف از سليمان بن أبى راشد از حميد بن مسلم، با كمى جابجايى و ادامه پاورقى در صفحه بعد شيخ مفيد جريان اعتراض زيد بن ارقم به ابن زياد را بدون ذكر سخنانى كه هنگام خروج از مجلس گفته است نقل نموده است، ر ك: ارشاد، 2/ 114.