ولادت با سعادت پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم
ولادت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم
تمامي علمامي اماميه بر اين باورند كه ولادت نبي صلي الله عليه و آله وسلم در هفدهم ماه ربيع الاول، روز جمعه، وقت طلوع فجر، در سال عام الفيل، در مكه معظمه و در خانه اي معروف به خانه ي محمد بن يوسف اتفاق افتاد . اين خانه از آن پيامبر بود و پيامبر آن را به عقيل ابن ابي طالب هديه نمود. اولاد عقيل آن را به محمد بن يوسف، برادر حجاج، فروختند و او آن را خانه خود قرار داد تا اين كه در زمان هارون، مادر هارون، خيزران ، آن را گرفت و در آن مسجدي بنا كرد تا اين كه آنجا به مكاني معروف بدل گشت. مردم دسته دسته به زيارت مي رفتند و در آنجا نماز مي خواندند و از آنجا بركت كسب مي نمودند.(الكافي، ج1، ص439).
از شيخ صدوق به سندش از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه امام عليه السلام فرمود: ابليس كه لعنت خدا بر او باد، آسمان هاي هفتگانه را مي شكافت و مي پيمود، اما زماني كه حضرت عيسي عليه السلام متولد شد، شيطان از حركت در سه آسمان منع شد و او در چهار آسمان بود تا اينكه رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم متولد شدند و شيطان از تمامي هفت آسمان دور شد؛ توسط ستارگان هدف قرار گرفته مي شد و قريش گفتند: اين لحظه همان لحظه اي است كه از اهل كتاب شنيده بوديم.
صبح روز ولادت نبي مكرم اسلام، بتي وجود نداشت مگر اين كه روي صورت به زمين افتاده بود. در آن شب، صداي مهيبي از ايوان كسري برخاست و ايوان به شدت لرزيد و چهارده سنگ كه بر بلندي ايوان بودند، افتادند . آب درياي سياه كم شد، آب ساوه لبالب گرديد و آتشكده فارس خاموش شد. اين آتش هزار سال بود كه خاموش نشده بود و موبدان در آن شب، در خواب، شتر سركشي را ديدند كه شتران زيادي به دنبال او بودند، از دجله گذشتند و وارد سرزمين آنها شدند.
ابن شهر آشوب از علي عليه السلام نقل مي كند: چون كه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ولادت يافت، همگي بت ها در كعبه روي صورت به زمين افتادند چون كه غروب شد صدايي از آسمان شنيده شد كه مي گفت: جاءَ الحق و زَهَقَ الباطل انّ الباطلَ كان زَهوقاً؛ حق آمد و باطل رفت، همانا باطل نابود شدني است.( مناقب آل ابي طالب، ج 1، ص31)
در روايتي ديگر آمده است كه آمنه مي فرمايد: وقتي كه پيامبر را به دنيا آوردم، به همراه او نوري خارج شد كه مابين مشرق و مغرب عالم را روشن كرد. سپس طفل با دستش به زمين تكيه زد و مشتي خاك برداشت و به آسمان پرتاب كرد و سر به آسمان بلند كرد.( علم اليقين، ج1، ص582).
با تولد اين مولود سعادتمند، طالع او، بدر هدي- آشكار گشت و با آمدن او گمراهي نابود و مخفي شد.
هنگامي كه كسري به سوي بهرام براي سوگند رفته بود، تاج پادشاهي اش سقوط كرد.
با آمدن خاتم رسل، بندها از دست و پاي بشر آزاد شد و تمامي تخت پادشاهان زمين گير شد.
خداي سبحان او را در شب معراج آن قدر به خودش نزديك كرد كه مثالي براي آن نيست.
با جسمش به معراج رفت در حالي كه روح( جبرئيل) خادمش بود و خداوند او را بزرگ داشت.
او صاحب براق(مركب پيامبر) است و در آسمان ها سير مي كند و راه اوست و راهنماي راه او جبرئيل مي باشد.
شريعت حق و هدايت از براي اوست. شريعت او شريعت جبرئيل است و انجيل از آمدن او خبر داد.
تمامي اسفار تورات موسي عليه السلام پس از تابش روشنايي دهنده ي صبح قرآن ، تعطيل شد.
اگر او نبود علم و عمل، كتاب و نص و تأويلي هم نبود.
موجودات از انس و فرشته نبودند، حديث و وحي اي هم نبود.
معجزات و خرق عادت ها مانند شاخه ي خرما به راحتي در دست او بود، خودش شمشير از غلاف كشيده خداوند است.
درباره ي جنگ ها و غزوه هاي او داستان هايي است كه نسل بعد از نسل از آنها سخن خواهند گفت.