پشت شب شکست
پشت شب شکست
درمیان کوچه ها یا حسین، یا حسین کودکی با گچ سفید مرگ را نوشت « زندگی»
یک نفر با عروج دست داد
یک نفر قلب خویش را مثل یک گل محمدی به انقلاب هدیه کرد
یک نفر، دست او قلم شده! خون خویش را، شعار می نوشت
یک نفر، دل شهید خویش را به سید شهید های عشق می سپرد از شقاوت تفنگ ها
از هجوم سربی فشنگ ها لاله لاله، پیر و کودک و جوان شهید می شدند
با دو بال نقره ای، در مسیر آفتاب ناپدید می شدند روزهای سرخ انقلاب
در میان خون و آتش و عروج می گذشت
سرخ سرخ، از میان کوچه های خون کوچه های وسعت خطر، بهمن آمد از سفر، غرق نور
یک سوار سرخ و سبز
یک سوار آشنا به نام:« فجر انقلاب» از تبار آفتاب- از تمام کوچه های خون گذشت به مرز شب رسید
از کرانه تا کران، سحر دمید
پشت شب شکست شب به خاک تیره عدم نشست ظلم، مثل کاغذی مچاله شد
به آتش عدم، حواله شد
لحظه ها، لحظه های پرشکوفه قشنگ شد
لحظه ها، لحظه های رویش گل محمدی میان لوله تفنگ شد لحظه ها، لحظه های نقل و خنده و سرور
لحظه های یا کریم و یا غفور لحظه های آسمانی دعا
لحظه های « پله پله تاخدا»
روزبه فروتن پی