مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

خاطره ی امام خامنه ای از دهه فجر 57

15 بهمن 1391 توسط مظلومی

خاطره ی امام خامنه ای از دهه ی فجر 57

… گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلاً فردا وارد تهران می شوند و ما آمادگی لازم را نداریم. بیاییم  سازماندهی کنیم که وقتی ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به این جا راجاع گردید، معطل نمانیم. صحبت دولت هم در میان نبود. ما عضو شورای انقلاب بودیم و بعضی هم در آن وقت، این موضوع را نمی دانستند و حتی بعضی از رفقا- مثل مرحوم ربانی شیرازی یا مرحوم ربانی املشی- نمی دانستند که ما چند نفر، عضو شورای انقلاب هم هستیم. ما با هم  کار می کردیم و صحبت دولت هم در میان نبود؛ صحبت همان بیت امام بود که وقتی ایشان وارد می شوند، مسؤولیت هایی پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم برای این موضوع، یک سازماندهی بکنیم. ساعتی را در عصر یک روز معین کردیم و رفتیم در اطاقی نشستیم ، صحبت از تقسیم مسؤولیت ها شدو در آن جا گفتیم که مسؤولیت من این باشد که چای بدهم! همه تعجب کردند. یعنی چه؟ گفتم: بله، من چای درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشنهاد، جلسه حالی پیدا کرد. می شود آدم بگوید که مثلاً قسمت دفتر مراجعات به عهده ی من باشد . تنافس و تعارضی که نیست. ما می خواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هر جایش  هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کار آن جا را انجام بدهیم، خوب است.

این، روحیه ی من بوده است. البته ، آن حرفی که در آن جا زدم، می دانستم که کسی من را برای چای ریختن معین نخواهد کردو نمی گذارند که من در آن جا بنشینم و چای بریزم؛ اما واقعاً اگر کار به این جا می رسید که بگویند درست کردن چای به عهده ی شماست، می رفتم عبایم ر اکنار می گذاشتم. و آستینهایم را بالا می زدم و چای درست می کردم. این پیشنهاد، نه تنها برای این بود که چیزی گفته  باشم؛ واقعاً برای این کار آماده بودم.1

——————————————

1. بیانات امام خامنه ای در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهوری 1368/5/18

 1 نظر

تصاويری از رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران

14 بهمن 1391 توسط مظلومی

  

 

 

 2 نظر

خورشید در راه است... میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

09 بهمن 1391 توسط مظلومی

خورشید در راه است…

میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

هنگامه ای برپا است …« مکه» سر بر بال های قاصدکان نور و رحمت، این کلام بیابان نشین عرب را که:« دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانس چه نور افشانی و چه ستاره بارانی شده بود!»1.

هجی می کند و هم زمان، حیرت از کنگره های چشمانش بر گونه های گل انداخته ی تاریخ می چکد و شطّی از شعف، به وسعت تمام هستی، در جلگه ی آفرینش جاری می شود. مگر نه اینکه زلالی بی ریای آسمان، برای چشمان یخ زده ای که عمری را در انتظار« تولد آفتاب» همنشین سایه سنگین ابرها بوده، خبر از « شکفتن خورشید» دارد!

… و این تنها «حرا» که آمدن خورشید، تابنده کرده است چهره ی نقره فامش را، که این ساکنان سفینه ی تار« تاریخ اند که از ژرفنای سینه، طلوع دوباره ی خورشید را به پای کوبی بنشسته اند؛ « محمد» صلی الله علیه و آله وسلم آمد، با رسالتی آسمانی.

صدای هلهله ی قدسیانی که پرچم « توحید» را پس از سالیان خاک خوردگی، بر « گنبد مینای فلک» علم می کنند و بر « مأدنه های مساجد قلوب» دل خسته گان حق آشنا، اذان « محمد رسول الله» را سر داده اند، در جان جهان می پیچید که«… جاءَ الحَقّ وَ زَهَقَ الباطِلُ… »2؛ همو که خدایش او را به « وَ إنّکَ لَعَلی خُلقٍ عَظیم»3 آراسته و به «… بِالمُؤمنِینَ رَؤفٌ رَحیمٌ»4 لقب داده است.

غنچه های « محمدی» را بنگر که چه مستانه ، به احترام بلندای نامش، تمام قامت، به صلوات قامت بسته اند، در هیاهوی باد بهاری و کیست که نداند هروله ی بادها هم بهانه ای است تا از گل خنده های نسیم دل ربای «ربیع» رایحه ی ولایت « ختم نبوت» را بر مشام « ساوه» و «فارس» و « مدائن» آذین بندد.

آسمان پایین آمده است، در پس خیمه ی نورانی« آمنه» تا صلواتی ترین جلوه های اشراقی تبریک و تهنیت را که مزین به آخرین« نگین تاج نبوت» است، نثارش کند که خداوند در عالم هستی وجودی بهتر از محمد صلی لله علیه و آله و سلم نیافریده است»5  چشمان آمنه پس پرده ی اشک می نشیند و بغض بر حنجره اش چنگ می زند، آنگاه که می کوشد عروس درد فراق « عبدالله» را که عمری است در حجله ی دلش خانه کرده، با صهبای نگاه محمد صلی الله علیه و آله وسلم به صبوری دوا کند؛ هر چند که این وصال مقدر را نیز فراقی مقدر در پی است… آمنه رسالت خویش را به پایان رسانده است. « هنگامه ای بر پا است… مکه امشب بوی بهشت می دهد، بوی عطر به ، بوی خدا، بوی محمد صلی الله علیه و آله و سلم ».

——————————————————

1. رهنما، زین العابدین، پیامبر(ص) ، ص11.

2. اسراء (17)، 81.

3. قلم( 68) ، 4.

4. توبه(9) ، 128.

5. بحارالانوار، ج16، ص 368.

 

 

 3 نظر

آغاز ولایت عهدی امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

02 بهمن 1391 توسط مظلومی

یا اباصالح المهدی ادرکنی

زمین تشنه است، ببار

آغاز ولایت عهدی امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

جهان چگونه نفس می کشد؟ نمی دانم! کسی چه می داند… شاید زمان وعده الهی همین فردا باشد! این روزها کشکول دست ها از یاد خدا تهی است! این روزها شبح ناپیدای شیاطینی که با هیچ چیز از بین نمی روند، در هر کوی و برزن جولان می دهد! جهان هنوز به مرز بلوغ هم نزدیک نشده است! این روزها داس دروگر ریا، خوشه های زرین محبت را از مزارع دل ها چیده است!

این روزها، خارهای عداوت از زیر پوست نازک زمین سربرآورده و عدالت، زخمی خنجر کین و عداوت است! آسمان دل مرده است و زمین، از پستی، چشمانش متورم است! آهنگ سوزناک بی عدالتی، در گوش زمین پیچیده است و مرگ، مفهومی بالاتر از زندگی است!

این روزها زمین تشنه است… و چشم های منتظر به بی انتهایی جاده، خشکیده اند غایت خلقت آسمان و زمین، رستن از اسارت است و اکنون زمین در خواب چندین هزاز ساله رفته است. این روزها زمین تشنه می سوزد… و در نیمی از از زمین یا شاید هم بیشتر جهان از گرسنگی و فقر فریاد می زند. ظلمت ماناتر از نور شده است، در جهانی که دل ها در آن نزدیکی را لمس نمی کنند و مهربانی، عشق، وفاداری، صمیمت و وفا فرهنگی فراموش شده اند…

به یقین پایان کتاب غربت عالم و آدم، با نام تو آغاز می شود و قلدران قدراه بند« نظم نوین جهانی » با آشوب شمشیر تو خاموش خواهند شد. کویر وجودمان، در انتظار باران ظهور توست. این دل ها د رحصار زمان، پوسیده اند و اینک آمدنت فرجام یأس، کوچ تاریکی، طلوع عدالت، صبح هدایت، تجلی شرافت و فضیلت های انسانی است. آمدنت پایانی است بر حیرت مدام آدمیان!

آمدنت قامت گرفتن آرزوهای گمشده است!

آمدنت رهایی نفس های حبس شده در سینه هاست که تو سایه گسترده ی لطف خدایی بر سر همه بلاکشان رنج دیده!

اینجا خمودگی، مجال سرودن به گل واژه های نیاز نمی دهد و خاموشی، جریان تند سرشیبی های غفلت است. اینجا از «هیچ» حقیقتی معلوم ساخته اند که از « نمی دانم» های بی شمار و از مجهول های بی هویت سرچشمه میگیرد… اینجا همان«نمی دانم کجا» یی است که برهوت آدم های عصر ماست… اما اگر تو بیایی، مرداب های باورمان به چشمه ساران زلال روشنی و امید مبدل می شود و دشتستان نابارور خیال، تا ناکجای ذهن بارور می شود و ثمره یقین می دهد.

اینک جهان منتظر توست تا گندم زران طلایی عدالت، خوشه خوشه، موج زنند در پرتو گرمای دست های سخاوت تو… جهان منتظر توست تا نظم نویت جهانی را نظم کهن آسمانی کنی و تمام عقل ها، تسلیت برهان توفنده و بینش برنده کلامت شوند…

جهان طلوعت را انتظار می کشد تا بیایی و پندارهای سبز، سرتاسر زمین را در آغوش کشند و انسان در خداگونه ترین ایستگاه تاریخی اش، کعبه، به تو ملحق شو و برخیزد تا نومیدی تنیده دردست و پاهایش که حاصل افسون سراب تمدن است و از زندگی بیزارش کرده، را رها کندو از چنگال انسان بی هویت آزاد شود. تمام چشمه ها یقین دارند که می آیی…

تمام دهکده ها، تمام خانه ها، تمام گلدسته ها، تمام مناره ها، تمام دل ها، تمام دست های آذین بسته به قنوت و … خواهی آمد تا دل ها نمیرند و چشم ها غبار نگیرند و خنده ها نخشکند و بغض ها نشکفند و دل ها شیطانی نشوند و پرچم ها رنگ ستم نگیرد…

خواهی آمد که

تویی بهانه این ابرها که می گویند

بیا که صاف شود این هوای بارانی

سلام ٌ علی آل یاسین

السلام علیک یا داعی الله و ربّانی آیاته

السلام علیک یا باب الله و دیّان دینه

السلام علیک…

 8 نظر

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و توطئه های بی ثمر

30 دی 1391 توسط مظلومی

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و توطئه های بی ثمر

محمد عباسی که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوی امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز به روز بیشتر می شود و زندان و اختناق و مراقبت تأثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه ی مزورانه ی دیرینه متوسل شد و امام را پنهانی مسموم ساخت. دانشمند نامدار جهان تشیع،« طبرسی» می نویسد: بسیاری از دانشمندان ما گفته اند: امام عسکری علیه السلام بر اثر مسمومیت به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه ی امامان، با شهادت از دنیا رفته اند.1 « کفعمی» دانشمند معروف شیعه، می گوید: او را « معتمد» مسموم ساخت2 و « محمدبن جریر بن رستم» از دانشمندان شیعی در قرن چهارم، معتقد است که : امام عسکری علیه السلام در اثر مسمومیت به درجه ی شهادت رسید.3

یکی از نشانه های شهادت امام توسط دربار عباسی، تحر کها و تلاش های فوق العاده ای بود که معتمد عباسی در روزهای مسمومیت و شهادت امام، برای عادی جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد. ابن صباغ مالکی، یکی از دانشمندان اهل سنت از قول عبیدالله بن خاقان یکی از درباریان عباسی می نویسد:« … هنگام درگذشت ابومحمد حسن بن علی عسکری علیه السلام معتمد ، خلیفه ی عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن شگفت زده شدیم و فکر نمی کردیم چنین حالی در او( که خلیفه ی وفت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی « ابومحمد امام عسکری رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه فقیهان درباری بودند، به خانه ی او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ی ابومحمد بمانند و هر چه روی می دهد به او گزارش کنند، نیز عده ای را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به « قاضی بن بختیار» فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ی ابومحمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابومحمد سخت تر شده و بعید است بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه ی او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه ی آن بزرگوار بودند تا پس از سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازه ها بسته شد. بنی هاشم ، دیوانیان، امرای لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شعور و گواهان و سایر مردم برای شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند، سامرا در آن روز یادآور صحنه ی قیامت بود! وقتی جنازه ی آماده ی دفن شد، خلیفه برادر خود، عیسی بن متوکل، را فرستاد تا بر جنازه ی  آن حضرت نماز بگزارد، هنگامی که جنازه را باز کرد. و به علویان و عباسیان و قاضیان و نویسندگان و شهود نشان داد و گفت: این ابو محمد عسکری است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خلیفه نیز شاهد بودهاند!بعد روی جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند، و فرمان داد برای دفن ببرند».4

البته این نماز جنبه ی تشریفاتی داشت و طرحی بود که رژیم حاکم برای لوث کردن ماجرای شهادت امام ریخته بود و چنانکه در میان دانشمندان شیعه مشهور است، حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف به طور خصوصی بر جنازه ی پدر بزرگوارش امام عسکری علیه السلام نماز گزارد.5

————————————————————-

1.إعلام الوری، الطبعه الثالثه، ص367.

2. شیخ عباس قمی، الأنوار البهیه، ص162.

3. دلائل الامامه ، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، ص223.

4. الفصول المهمه، چاپ قدیم، ص307-308. این قضیه را مرحوم شیخ مفید در ارشاد و فتال نیشابوری در روضه الواعظین و طبرسی در إعلام الوری و علی بن عیسی الاربلی از قول احمد پسر عبیدالله بن خاقان نقل کرده اند. این گزارش نشان می دهد که امام در جامعه چه موقعیتی داشته و حکومت عباسی چرا نگران بوده است و نیز روشن می کند که خلیفه از بر ملا شدن مسمومیت و قتل امام تا چه حد وحشت داشته است و لذا با زمینه ی سازی قبلی کوشیده است شهادت امام را مرگ طبیعی قلمداد کند!

5. صدوق، کمال الدین، باب 43، ص475- مجلسی، بحارالانوار، ج50. ص332-333

 

 3 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • چکیده تحقیق پایانی : بررسی عوامل اجتماعی مؤثر در بزهکاری زنان در جامعه ایران
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • چکیده تحقیق پایانی : تأثیر ماهواره بر تغییر سبک زندگی اسلامی
  • ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مبارک
  • گزارش تصویری هفته ی کتاب آبان 97
  • میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله
  • نحوه ی تأثیر کتاب
  • هفته ی کتاب و کتابخوانی گرامی باد .
  • معرفی کتابخانه تخصصی قدسیه ( مدرسه علمیه قدسیه شهرستان بهشهر)
  • برگزاری نشست علمی - پژوهشی به مناسبت فرا رسیدن هفته ی کتاب (20 آبان97)
  • نصایح ارزشمند حضرت مجتبی علیه السلام هنگام شهادت
  • دیوان نام شیعیان نزد حضرت مجتبی علیه السلام بود
  • آری من جامانده ام، جامانده ایی که می داند خواهد رفت
  • یقیناً امام حسین علیه السلام کشته ی اشک است؛ هیچ مؤمنی او را یاد نمی کند مگر آنکه می گرید...
  • بقاء طومار فقه و توحید در اثر قیام سید الشهدا علیه السلام
  • آثار سجده بر تربت سید الشهدا علیه السلام
  • کرامت زائر امام حسین علیه السلام
  • اعجاز اربعین حسینی
  • چکیده تحقیق پایانی : آسیب شناسی هویت فرهنگی از منظر اسلام و مکاتب غربی
  • كتابخانه، وسيله خدمت است.
دانشنامه عاشورا

مدرسه علمیه قدسیه بهشهر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس