شهادت حجت الاسلام هاشمي نژاد 7مهر(1360)
شهادت حجت الاسلام هاشمي نژاد
7 مهر(1360)
مردي ديگر از تبار هاشم، در دريايي از خون شناور مي شود و به ساحل رستگاري مي رسد مردي زخم خورده از تيغ تفرعن كه نداي توحيدي اش را در سينه مي شكنند و او را در سرخي خون خود مي غلتانند . سيّدي از سلاله رسول، و گلي از بوستان اول شهيده رسالت. او كه تپش قلم و فريادهاي آتشين خود را بر چله مقاومت مي گذاشت و به سوي دل هاي سنگين و سياه شب پرستان پرتاپ مي كرد. چهارده شكوفه بر شاخسار زندگي پربركتش بيشتر نشسته بود كه كوران خفقان و ترس در چمن زارهاي وطن وزيدن گرفته بود. بعضي به گوشه اي پناه برده بودند و بعضي مانند اين نهال نورس استقامت، در برابر تندباد ايستادند. باغبان اين نهال، پير اهورايي جماران بود و ريشه در چشمه سار عقيده دوانده بود و ترس شكستن ساقه اش را نداشت او شاگرد روح الله بود و نفس قدسي او به سينه اش خورده بود. از مرگ نمي هراسيد و آن را به بازيچه سرانگشت اراده ايمان خود مي گرفت. او را در بند كردند؛ اما در زندان نيز نورافشاني مي كرد. زنجير براي لحظه اي نتوانسته بود از نورانيت ستاره وجودش كم كند. عرصه بر آن ها تنگ شده بود و خود را مي خراشيدند. مانند هميشه آخرين تيرشان را به سويش نشانه رفتند و چنگال هاي كثيف شان را در نيرنگ آغشتند. او را از بند همه تعلق ها باز نمودند و به سوي سينه رازدارش هجوم بردند . آرام تر از نسيم هاي بهاري به روي آسمان لبخند زد و آرام و خرسند از پيروزي، بر محفل سرخ غنود. سلام بر روح روشنگر و پرتو فروز شهيد هاشمي نژاد.